part9: سنگ قبر خونی

21 5 6
                                    


(سلام مجدد خواستم مطلبی رو بگم بچه هایی که فقط میخونید چرا کامنت نمی زارین لطفا کامنت بزارین روح نباشید انگار دارم برا خودم مینویسم لطفا کامنت بزارین و نظر بدین)

+انچه گذشت

*لطفا از جون دخترم بگذر تهیونگ

من نمی تونم کاری کنم قربانی از قبل انتخاب شده

دخترم هرشب کابوس میبین

دخترتون نفرین شده

(حال)

_سموئل با ترس تعجب به جونگ کوک نگاه کرد

_داری میگی یکی دختر منو نفرین کرده

_بله یکی دخترتونو نفرین کرده

_کی می تون نفرینش کرده باشه

-من نمی دونم پدر سموئل ولی اگه بهم فرصت بدین میفهمم فقط یکم بهم وقت بدین قول میدم شیطان این روستارو نابود کنم اصلا قصدم همین بود که شیطان این روستارو نابود کنم

-ازت ممنونم

-من دیگه میرم بعدا میبنمتون

-منم همین طور ممنون پسر جوان

-خواهش میکنم هیونگ بریم

_باشه فعلا خداحافظ پدر

_خدا پشت پناهت پسرم

-هوسوک و جونگ کوک برگشتن

*ادوسیاس 7 Am

_جونگ کوک چیزی فهمیدی

-اره هیونگ

-خب چیه

_اون عکس شیطانی رو که تو لپ تاب سوجین پیدا کرده بودی

-خب

-اون شیطان اسمش ادوسیاس

-چی گفتی ادوسیاس؟

-اره

-خب چیکار میکن

-یه صداهای عجیبی درمیاره مثل یکی از اشنا هاست بعد اونارو میکش یا جزو افرادش میشن یا عروسش

-منظورت چیه این خیلی خطرناک

-اره سوجین خیلی

_مثل اینکه با بد شیطانی طرفیم

-یونگی از کجا انقدر مطمئنی

-مطمئن نیستم ولی حدس میزنم که همین شیطان این روستارو طلسم کرده

-هدفش چیه

-نمی دونم باید بیشتر تحقیق کنیم

_یونگی یه چیزی

-چه چیزی میخوای بگی هوسوک

_پدرسموئل

_پدر سموئل چی

-مثل اینکه دخترش قراره قربانی شیطان بشه

_هیونگ منم میخواستم الان همینو بگم

eternal darkness Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang