*انچه گذشت
-یعنی انقدر براتون بی اهمیت که یه نفر مرده
_شما فرزندان شیطان هستین افردا بگیرنشون و بسوزنید شون
-اگه یه قدم دیگه بیایین جلو میفرستمتون جهنم !!!
-تهیونگ تو لوسیفری
-اره
*زمان حال (کلیسا ساعت 10.30 صبح)
-ازکجا باید مطمئن شیم که به ما اسیب نمیزنی
-با عصبانیت به سوجین نگاه میکن
-من اگه میخواستم بهتون اسیب بزنم میزاشمت زنده زنده بسوزنتون
_درست میگی
-جیمین امد نزدیک
-دوست من درست پادشاه جهنم ولی نمیزاره به کسی اسیب برسه ما خودمون هم نمی دونستیم قراره همچین اتفاق وحشتناکی بیوفته
-اگه میخواین خودتون بقیه کار هارو انجام بدین ما جلوتونو نمیگیریم
_نه بهتره شما باشین از اونجا که تو لوسیفری میشه رو کمکت حساب کرد
-خب پس بیایین جنازه رو برسی کنیم
_ جیمین با ناخون هاش پارچه رو برید
_یونگی با تعجب به جیمین نگاه کرد
_صبر کن تو خون اشامی
_اره مشکلش چیه
_هیچی
-من نمی تونم باور کنم یه خون اشام با لوسیفر وایی باور نکردنی
_سوجین اروم باش
_من ارومم جونگ کوک
_این روستا واقعا محل شیاطین هرچند یه 25 سالی هست که اینطوری
_جیمین اخر پارچه رو برید و وقتی از صورت راهبه رو دید ترسید
_یا مسیح
-جیمین چی شده
_بیا خودت ببین تهیونگ
_تهیونگ پارچه رو کنار زد و صورت خورد شده راهبه رو دید
_وایی این امکان نداره
_همه دور جسد جمع شدن
_سوجین دوتا دستاشو روی دهنش گذاشت
_ه خدای من
_این چطور ممکن
_چه بلایی قراره سر این روستا بیاد-جونگ کوک دست تهیونگ رو گرفت
_تهیونگ بهم بگو که کی انقدر بی رحم که این کارو کرده چطوری شکستش بدیم تهیونگ تو لوسیفری پس حتما می دونی چیکار کنی تهیونگ لطفا بگو
_کار امودوسیاس
_یعنی میگی امودوسیاس این کارو کرده
_اره کار اون
ESTÁS LEYENDO
eternal darkness
De Todo_ قبل از هرچیزی باید بدونی شیطان همه رو فریب میده پس نباید بهشون اعتماد کنی _اما اون شیطان اون واقعا اونطور که در موردش تو کتاب انجیل گفته شده نبود _اون فرق داشت اون از جونش گذشت تا روستارو نجات بده اما این پایان ماجرا نبود!! کاپل اصلی: تهکوک یون...