part8: قربانی

18 5 0
                                    

_سوجین

-جونگ کوک چیزی شده

-اره

_عکس رو از جیبش دراورد و به سوجین داد

-میخوام این عکس رو چک کنی

-این عکس شبیه عکسی که پیدا کردم

_اره ولی یه چیزیش عجیب

-چه چیزی

_بالای این عکس رو ببین نوشته یتیم خونه ادوسیاس و اگه به سمت راست دقت کنی دوتا چشم میبینی

-اره راست میگی ولی اینو از کجا پیدا کردی

-برجی که وسط روستاست

-اها تو کاراگاه باهوشی هستی جونگ کوک

-ممنونم

-خواهش میکنم به یونگی گفتی

-اره

_باشه پس من چکش میکنم میرم لپتابم رو بیارم

_باشه

-چند دقیقه گذشت و سوجین با لپتاب امد و روی کاناپه نشست جونگ کوک یونگی و هوسوک هم پیشش امدن

_رزا خوابیده بود و داشت خواب عجیبی میدید

_یهو باترس از خواب بیدار میشه و جیغ میزن

-رزا حالت خوبه

-پدر

_سموئل رزا رو بغل کرد

_چیزی نیست رزا من پیشتم

-پدر من خواب خیلی بدی دیدم

-میتونی بهم بگی خوابت چطوری بود

-یه شیطان بود نمی تونستم صورتش رو ببینم فقط بهم تو بزودی قراره قربانی بشی و چیزی به اونروز نمونده امد نزدیکم بعدش از خواب بیدار شدم

-سموئل حرف تهیونگ رو یادش امد

(بزودی قراره دخترت قربانی بشه پدر سموئل)

_اون راست میگفت

-چی پدر

-هیچی دخترم بگیر استراحت کنم به ماری میگم پیشت بخواب

-اتفاقی افتاده

-هیچی نشده فقط بابا باید یه سر بره یه جایی زود میام

_تهیونگ سه ساعت سرت تو اون کتاب هنوز هیچی پیدا نکردی بیا برگردیم خونه

-باید بفهمم ادوسیاس چرا تو. این روستا حکومت میکن لعنتی تمام سرنخ هاشو پاک کرده و هیچ. ردی به جا.نزاشته اه باید میکشمتش

_با عصبانیت کتاب توی دستش رو با اتیشی از کف دستش میومد رو اتیش زد و کاغذ پودر شد

-تهیونگ نیازی به خشونت نبود

-صدای در امد

-تهیونگ سرشو بلند کرد

-عالی شد سموئل اینجاست

eternal darkness Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang