part12: لوسیفر

20 5 9
                                    

_اخه بال داری

-مگه هرکسی بال داره فرشته است خب بزار ببینم من تورو باید کجا بفرستم؟

_به چشمای پسر نگاه کرد ولی نمی تونست این پسر مظلوم رو شکنجه کن

_خب از اونجا که خیلی کیوت ومن دلم نمیاد تورو شکنجه کنم اگه قول بدی بهم وفادار بمونی از جونت میگذرم

_قول میدم بهت وفادار بمونم

-خوبه

_بلند شد و دستشو دراز کرد

_جیمین دستش رو گرفت و به چشمای زرد پسر مقابلش نگاه کرد

_بیا باهم دوست بشیم

_واقعا

-اوهوم من خانواده ای ندارم توهم نداری پس بیا باهم دوست بشیم

_باشه

*پایان فلش بک (غار 2.30 am)

_یونگی با تعجب به تهیونگ جونگ کوک نگاه کرد

_وایی چه دوستی قشنگی

-ممنون بهتره یکم استراحت کنید

*غار (6.30 am)

_همه بیدار شده بودن

-صبح بخیر حالا می تونید بریم مردم روستا رفتن جونگ کوک امد نزدیک تهیونگ

_تهیونگ

_بله

_حالا که دقت کردم تو به ما کمک بزرگی کردی

_جونگ کوک هنوز هیچی تموم نشده این تازه شروع داستان اون شیطان ممکن هرجایی باشه تا اون شیطان رو پیدا نکنیم هیچ چیزی تموم نشده

_میفهم بازم ازت ممنونم

_جونگ کوک بیا کلی کار داریم

_الان میام هیونگ

_جونگ کوک رفت

_تهیونگ

_بله جیمبن

_هیچی

_هی فکر نکن من عاشق این انسان بی ارزش شدم من هیچ وقت عاشق انسان ها نمیشم الان هم می خوام این دختره حرزه رو نابود کنم تا بتونم گندی که تو این روستا زده رو جمع کنم

-می دونم

_پس بیا بریم

_باشه

-یونگی تو هنوز میخوای به اون شیطان اعتماد کنی ؟

-نمی دونم. هوسوک از اونجا به ما کمک کرده بنظرم باید بهش. اعتماد کنیم اون دوست خون اشامش هم بنظر خوب بود

_یونگی اگه بخواد مارو به تله ای بندازه که اون شیطان اونجاست چی

-سوجین اگه میخواست این کارو بکن باید تاحالا انجامش میداد دوبار جون جونگ کوک رو نجات داد یه بار هم جون مارو بنظرم می تونیم بهش اعتماد کنیم اگه خواست خطایی بکن میکشیمش

eternal darkness Onde histórias criam vida. Descubra agora