بیست و هشت ستاره

335 28 402
                                    

من اینجام با ۱۷ هزار کلمه. دقت کردین هربار دارم رکورد قبلی رو میشکنم؟ خلاصه ووت و کامنت یادتون نره. این قسمت هرچی بخواین داره ⭐⭐⭐

عکس های مربوط به این پارت رو توی چنلم گذاشتم

Song: Needy
Singer: Taylor Swift

.

🔞🔞🔞

.

صدای قرج قرج سنگ ها زیر کفش هامون باعث لبخند عمیقم شد‌. من عاشق این صدام. به اندازه ی آهنگ های لانا برام تسکین دهنده و آروم کننده اس.

"بعضی اوقات که توی خونه دلم میگرفت یا میخواستم تنهایی برم بیرون دور بزنم می اومدم به راه آهن و روی ریل قدم میزدم. همیشه یه همچین روزی رو تصور میکردم که دوست پسرم رو برای قرار به ریل قطار میارم. الان برام باور کردنی نیست که دارم رویام رو با چشم هام میبینم‌. حس عجیبیه."

اولین روز ژانویه من از هری خواستم که اولین قرار سال جدید رو من بزارم. اون برای امروز مرخصی گرفته بود تا یه روز بیشتر کنار هم بمونیم چون وقتی به امریکا برگردیم هری خیلی سرش شلوغ میشه و نمیتونه زیاد باهام وقت بگذرونه پس من هم سعی کردم آخرین روز تعطیلاتمون به بهترین شکل بگذره.

از اونجایی که نمیتونستم توی خیابون های لندن رانندگی کنم، با تاکسی به ایستگاه مشهور لندن رفتیم. اونجا درست مثل جاهای دیگه ی شهر باشکوه بود. من چندین بار اون مکان رو توی فیلم های مختلف دیدم برای همین حس خوبی داشتم.

"وقتی به ایستگاه راه آهن اومدیم، فکر کردم قراره منو به یه شهر دیگه ببری. فکرم درگیر شد که تو که اصلا اینجارو نمیشناسی چطور میخوای من رو از شهر خارج کنی اما حالا میبینم من رو به شهر رویاهات بردی بدون اینکه یه پنی پول خرج کنی."

خندیدم و نگاهش کردم. سرمای هوا نوک بینیش رو قرمز کرده بود اما دستش رو که توی دستم داشتم همچنان گرم بود. پام رو روی ریل گذاشتم و ازش خواستم که روی اون راه بریم و با نگه داشتن دست هامون مانع افتادن همدیگه بشیم. من داشتم رویام رو حقیقی میکردم و این خیلی هیجان انگیز بود.

"شاید احمقانه به نظر بیاد که چرا انقدر ریل قطار رو دوست دارم اما چیزهای بینهایت یا طویل همیشه من رو به وجد میارن. مثل راه آهن، جاده، آسمون، رودخونه و اقیانوس، ضربان قلب، عشق"

"شاید چون از پایان واهمه داری"

لبخندم کمرنگ شد. شاید واقعا اینطور بود!

"اما پایان همیشه قرار نیست بد باشه ایو. پایان این ریلی که میبینی یه ایستگاهه و یه شهر جدید. پایان رودخونه دریاس، پایان اقیانوس یه قاره ی دیگه اس"

"پایان ضربان قلب هم مرگه"

"کی گفته مرگ بده؟ مرگ بخشی از زندگیه و هیچکس نمیدونه بعدش چی در انتظار فرد مرده اس. مرگ اونا فقط برای بازمانده ها سخت و ترسناکه. اون ها از اون جای خالی ای که تاابد حسش میکنن وحشت دارن نه از کسی که مرده‌."

Counting Stars ☆HS☆Where stories live. Discover now