پانزده ستاره

209 32 154
                                    

ستاره ی پانزدهم طولانی ترین پارت داستان آماده ی شمردن ⭐⭐⭐

.

Song: Daddy Issues (Remix)
Singer: The Neighborhood

Song: Snow On The Beach
Singer: Taylor Swift feat Lana Del Ray

.


با لبخند رضایت بخشی از فروشگاه کاموا بیرون اومدم. خرید کامواهای رنگی و وسایل بافتنی من رو به سر ذوق می اورد.

خوندن کتاب هایی که هری بهم داد تاثیر مثبتی روم گذاشته بود. تو این مدت کمتر از حرف زدن با غریبه ها اجتناب میکردم. حتی گاهی خودم سر صحبت رو باز میکردم و مکالمه ی تقریبا طولانی میساختم.

حس خوبی داشتم که دیدم نسبت به مردم داشت کمتر میشد و اعتماد به نفسم بالاتر میرفت. بیشتر از همه از دیدن خوشحالی هری خوشحال میشدم.

متوجه شدم که اون از اینکه هربار من رو افسرده و شکسته ببینه کمی خسته شده. هیچ حرفی در این رابطه نزد ولی خب.. کی یه دوست دختر افسرده میخواد که همش درباره ی خودش چسناله میکنه؟!

به قول ونسا، من الان دیگه تنها برای خودم نیستم. فردی رو شریک لحظاتم کردم که نسبت بهش متعهد ام. اینطور نیست که فقط در خوشی ها کنار هم باشیم و غم هامون رو به هم نگیم. همه چیز باید توی رابطه در توازن باشه.

از طرفی نه من و نه هری دلمون نمیخواد تظاهر به خوب بودن کنیم. اینطوری نمیتونیم همدیگه رو اونطور که باید بشناسیم.

به شخصه خودم آدم متظاهری نیستم. احساساتم به خوبی در چهره ام نمایان میشه. به همین خاطر هری همیشه میفهمه من چمه.

خودم از این خصوصیتی که دارم خوشم نمیاد. این باعث میشه دیگری رو به طور ناخوداگاه در افکارم شریک کنم. اما از اینکه می بینم هری میتونه به راحتی من رو از خودم نجات بده احساس خرسندی میکنم. حداقل نیازی نیست توضیحی بدم. اون با یک نگاه متوجه همه چی میشه!

سوار اتوبوس شدم و دیدم که گوشیم زنگ خورد. با دیدن اسم هری ناخودآگاه لبخند زدم.

"سلام هری"

"واو. چه صدای خوشحال و سرزنده ای. تمام خستگیم با شنیدش در رفت"

خندیدم و بینیم رو چین دادم.

"چه دلیلی به جز تماس هری استایلز میتونه انقدر شادت کنه؟"

از خودشیفتگی آزار دهنده ی همیشگیش چشم هام رو چرخوندم.

"رفته بودم چندتا کلاف کاموا بخرم. و باید بگم بافتنی زودتر از هری استایلز وارد زندگیم شد"

"اگر داری تلاش میکنی حس حسادت من رو بر انگیخته کنی.. باید بگم... موفق شدی. دختره ی لعنتی"

خندیدم و توی دنیای کوچیکی که با آقای فضانورد داشتم غرق شدم. بدون اینکه توجه کنم کجام، چند نفر دارن به من نگاه میکنن یا بهم گوش میدن.. حتی مهم نبود اگه از ایستگاهم رد میشدم!

Counting Stars ☆HS☆Donde viven las historias. Descúbrelo ahora