من اومدم با یه پارت ۱۰ هزار کلمه ای دیگه.
و لطفا این بار کم کاری نکنید. من به کامنت ها و حرف های انرژی بخش شما نیاز دارم تا این داستان رو به اتمام برسونم. مخصوصا الان که دانشگاهم شروع شده و من نمیخوام انقدر بین آپدیت ها وقفه بندازمالان آخر هفته اس. اگر پارت قبل رو نخوندید یا کامنت نزاشتید همراه این پارت اینکارو بکنین خب؟؟ :"))))))
بریم ستاره هارو همراه ایولین بشمریم⭐⭐⭐
Song: Satellite
Singer: Harry Astronaut Styles
هواپیما و ماشین هری
.
وسایلم به خونه ی جدیدم منتقل شد. رزومه و مدارکم رو از کالیفرنیا گرفتم و درحال پیدا کردن شغل توی یکی از مدارس شهر اورلاندو هستم. بابا گفت میتونه با آشناهایی که داره کمکم کنه زودتر مشغول به کار بشم اما من مخالفت کردم. فکر میکنم این چندسال زندگی دور از خانواده همه جوره من رو مستقل بار آورد! از طرفی هم نمیخواستم تحت کنترل بابا باشم
خداحافظی با جازمین سخت بود. ما بدجور به هم عادت کرده بودیم. اولین بار بود که گریه اش رو میدیدم چون اون دختر سرسخت و قوی ای بود و هیچوقت جلوی کسی گریه نمیکرد. این رفتن رو خیلی برام دشوار کرده بود. با این حال خیالش رو راحت کردم که من به خاطر هری زیاد به کالیفرنیا میام و تقریبا همیشه میتونیم همدیگه رو ببینیم.
اون شب، یعنی شش روز پیش من برای آخرین بار به آپارتمان کوچیکم قدم گذاشتم. حس بدی داشتم. یه حس دلتنگی نسبت به جایی که اسمش رو خونه گذاشته بودم. فکر نمیکنم به این زودی ها به خونه ی جدیدم توی اورلاندو به اندازه ی آپارتمانم عادت کنم.
اون شب من به خونه ی هری رفتم و اولین کاری که هردو کردیم دوش گرفتن بود. البته مجزا از هم! بعد از حمام کردن واقعا حس کردم روح تازه ای در جسمم دمیده شده! انگار با شستن بدنم، خستگی و مریضیم رو هم شستم و سبک شدم. فردای اون روز هری یه جورایی توی خونه اش مهمونی خداحافظی با دوست هاش برای من گرفت که جازمین هم اومده بود. البته به قول جاش من فردا باز بیخ ریششون هستم و چیزی عوض نمیشه! با این حال دورهمی خوبی بود.
ESTÁS LEYENDO
Counting Stars ☆HS☆
Fanficتو منو شیفته ی ستاره ها کردی شاید چون میدونستی یه روزی قراره جزئی از اون ها باشی In 2022