تهیونگ کمی خمیر ریش روی صورت جین مالید و تیغ رو توی دستش گرفت
از آینه به پسر نگاه کرد و با لبخند گفت:
"خب درسته الآن جوریه که هر چیزیو تو اینترنت سرچ کنی بهت آموزش میده اما اون زخم کوچولویی که اونسری روی چونت بود نشون میداد توی گرفتن آموزشای مجازی چندان موفق نبودی"جین با خودش فکر کرد چطور میتونست این آدم رو دوست نداشته باشه
وقتی انقدر مراقبش بود و متوجه همه چی میشد
وقتی همه چیزو بهش آموزش میدادبه معلم لبخند گرمی تحویل داد
وقتی حتی جز معدود افرادی بود که باعث لبخندش میشد
تیغ رو با ملایمت روی پوست غرق کفش کشید و گفت:
"همینجور با آرامش باید بکشیش روی پوستت تا زخمی نشی وگرنه صورت خوشگلتو نابود میکنی چون اگر زخمش عمیق باشه ردش میمونه"از توی آینه به تهیونگ، اخم کمرنگ ناشی از تمرکزش و دستای در حرکتش خیره بود
وقتی اونو زیبا میدونست
البته باید به عنوان یهپسر بهش میخورد ولی چه اهمیتی داشت معلم از کلمه خوشگل استفاده کنه یا جذاب مهم این بود که بنظرش جین زیبا بود"بیا پسر اونطرف صورتت رو خودت شیو کن"
اونقدر تو افکارش بود و از حرکات مرد لذت میبرد که متوجه نشد کِی کار یهطرف صورتش تموم شد
دوست داشت که بازم ادامه داشته باشه
تماشای تهیونگ در اون حالت خیلی به مزاجش خوش اومده بودلعنت به یونگی از ترس اون عوضی با خودش دفترو خودکار نیاورده بود و الآن نمیتونست از معلم بخواد خودش ادامه بده
با نارضایتی دستشو سمت تیغ برد تا از معلم بگیردش
"اگه میخوای ایندفعه رو خودم انجامش بدم وقتی خودت کامل یاد گرفتی دفعات بعدی با خودت؟"
پسر ذوق زده سرشو تکون داد
و تهیونگ دوباره مشغول ادامه کارش شدوقتی تموم شد صورت جین رو پاک کرد، با دست خیس کمی صورتشو شست و درنهایت خشکش کرد
دستشم خشک کرد، نوازش وار روی قسمت شیو شده صورت پسرک کشید و با خنده گفت:
"بهبه چه پسر نازی، چه صورت نرمی باید دست آرایشگرشو بوسید"جین دستشو روی دست معلم گذاشت و همونجا نگهش داشت
سرشو چرخوند لبهاش کف دست مرد رو لمس کرد همونجا رو بوسیدذرات تشکیل دهنده تهیونگ مقداری شوک و مقداری لذت بود
لذت مثل مواد مذاب آتش فشان از کف دستش تو سرار بدنش درحال انتشار بودجین با فاصله دادن دست مرد از صورتش انگشتاشو بین انگشتاش قفل کرد
حالا کف دستش جایی رو که بوسیده بود لمس میکرد
پشت دست معلم رو به لبهاش چسبوند و با چند بوسه آروم سطح دستشو متر کردتهیونگ یک معلم هوسباز و شهوتی بود اگر از این لمسا خوشش میومد؟
چرا اون پسر با صبرش بازی میکرد
مشت کردن اون یکی دستش جواب نمیداد
چون اون دست همین الآنش داشت به اونی که توسط لبهای جین بوسیده میشد حسادت میکرد
YOU ARE READING
be reunited with somebody
Fanfictionتوی خلاصه نویسی اصلاً خوب نیستم ولی دلم نمیاد اینجا خالی بمونه پس؛ تهیونگ به عنوان یهمعلم وارد روستا میشه تا به بچه ها درس بده و جین یکی از شاگرداس ولی برای دانش آموز ابتدایی بودن یکم سنش بالاست