(شش ماه بعد)
کن روی صندلی مقابل جان نشست. «بعدا میری ملاقاتش؟»
«آره.» جان قاشقش رو برداشت و شروع به خوردن کرد.
«منم باید همین چند وقت یه سری بهش بزنم.» کن از جا بلند شد تا بشقاب خالی خودش رو بشوره.
«آره. آخرین بار بهم گفت که چقدر دلش برات تنگ شده.»
کن به خنده افتاد. «همیشه بچهی مهربونی بوده. یه روز برنامهام رو خالی میکنم و میرم پیشش.»
بعد از اون، هیچ کدوم حرف دیگهای نزدن. جان تمام حواسش رو به غذاش معطوف کرد و کن هم به شستن ظروف ادامه داد.
بعد از مدتی، کن با صدای آرامی گفت: «اون رو فرستادن مرکز ترک اعتیاد.»
معلومه که میدونست کن داره دربارهی چه کسی حرف میزنه. هرچی نباشه، کن که مثل جان کینهی بزرگی از اون زن به دل نداشت.
«براش خوبه.» اصلا به حرفی که زد باور نداشت. ترجیح میداد هیچ وقت از اون زن حرفی نزنه. کن دستهاش رو خشک کرد و روی صندلی روبهروی جان نشست.
«هنوزم در برابر کمک مقاومت میکنه. اگر به این کارش ادامه بده، مشکلات زیادی برای خودش میتراشه.»
جان آه کشید. «باشه. مشکل خودشه.»
«جان، اون مادرته. شاید بهتر باشه به دیدنش بریـ..»
«میدونم که مادرمه. من فقط... نمیدونم. نمیدونم که اصلا برام اهمیتی داره یا نه. فقط میدونم که نمیخوام ببینمش. پس لطفا مجبورم نکن به دیدنش برم. حداقل الان نه. شاید یه روزی. ولی الان نه.»
کن نفس عمیقی کشید. «باشه. باشه جان.» انقدر آهسته صحبت کرد که انگار جان در مرز شکستن قرار داره. «من اول راه میفتم. بعدا میبینمت؟»
جان سر تکون داد و کن رفت تا کیفش رو برداره. «بعدا میبینمت.»
کن لبخند زد و بعد از خارج شدنش، در رو پشت سرش بست.
با شنیدن صدای قفل شدن در، لبخندی روی لبهای جان نشست.
................
«لعنت بهت کوان! من دیگه نمیخوام این کارو انجام بدم. تو رو خدا مجبورم نکن بازم انجامش بدم!»
جان میتونست از پشت خط در حین حرف زدن با هایکوان، صدای غر غرهای ژوچنگ رو بشنوه. رسما میتونست پیش نگاهش تصور کنه که هایکوان چطور داره در جواب اون چشمهاش رو در کاسه میچرخونه.
هایکوان سعی کرد بهش دلداری بده. «چنگ، عزیزم، مجبوری. تو به این مدرک کوفتی نیاز داری و فقط درصورتی میتونی بهش برسی که خیلی تلاش کنی. اگه تا همین امشب ارائهات رو تکمیل کردی، میریم بیرون تا خوش بگذرونیم. باشه؟»
YOU ARE READING
Your Mask
Fanfiction╮✮ کاپـل ❲ ییـجان␋ورس، کوانچنگ ❳ ╮✮ ژانـر ❲ جنایی، خشونتآمیز، قتلزنجیرهای، اسمات، عاشقانه ❳ ╮✮ نویسـنده ❲ 𝑆𝑎𝑥_0𝑃𝐻𝑜𝑛𝑒 ❳ ╮✮ ترجمه و بازگردانی ❲ 𝑀𝑎𝐻𝑑𝑖𝑠 ❳ بازگردانی از کاپل وگاس پیت. نسخه اصلی در واتپد آپلود شده 📚↷برش...