‏It was not my fault!(Part4) S1

293 36 10
                                    


❌پارت سوم جا انداخته شده و به ترتیب اپ نشده لطفا از لیست پارتا رو بخونید ❌
جونگکوک که عصبی شده بود گفت :
+ حق نداری هیچ جا بری !

-چرا نمیتونم ؟چرا؟تو که از من متنفری بودن یا نبودم برات
ارزشی نداره

+ باید همین جا بمونی و با دیدن خوشبختی من و ته جو چیزی
که با تو نداشتم عذاب بکشی

-چرا واقعا چرا من ؟دیگه چقدر غم میتونم تحمل کنم بسه خیلی بی رحم شدی کوکی! مگه باهات هق چیکار کردم؟
تهیونگ که بازم گریه اش گرفته بود ادامه داد:

-اون فقط یه سو تفاهم بود من هیچ وقت هقق هق بهت خیانت
نکردم...

+ اگه خیانت نکردی ثابت کن بهم!

-اون روز که رفتم بیرون یکی منو دزدید و به تو خبر داد بیای من حتی نمیدونستم چه خبره! من هیچوقت به تنها ادم زندگیم خیانت نکردم تو حتی نزاشتی توضیح بدم بهت سریع از این کشور رفتی!

+ خفه شو نمیخوام توضیح های دروغت بشنوم هیچ جا حق نداری بری تا وقتی بمیری اینجا میمونی!

-جونگکوک بسه ولم کن خسته شدم ازت دو سال دنبالت نگشتم که اخر بهم بگی یکی دیگه رو دوست داری! من حتی به خاطر توعه لعنتی درمان نشدم چون فکر میکردم تاوان کارمه درحالی که این چیزا تقصیر من نبود انقدر توعه لعنتی دوست داشتم که حتی قبول کردم که بمیرم ولی تو رو خوشحال کنم!

+روزی که ترکت کردم بهت گفتم به هیچ عنوان دنبال من نگرد!تقصیر خودت بود!

-میدونم که خودت فهمیدی هیچی تقصیر من نبوده! توعه لعنتی فقط غرورت اجازه نمیداد بهم بگی!

+باشه اصلا فهمیدم تقصیر تو نبوده حرفایی که تو کلاب زدی چی ؟؟؟وقتی مست بودی !!!

-چی داری میگی من هیچی نگفتم ...

*فلش بک*

٪سلام اقا
+سلام شما؟ گوشی همسر من دست شما چیکار میکنه؟
٪اومدن کلاب و الان بی هوش شدن لطفا بیاید ببرینشون خیلی وقته
اینجان
+ باشه تا من میام حواست بهش باشه
قطع کرد و رفت سمت سوییچ ماشینش

*نیم ساعت بعد*

وارد بار شد و گشت که تهیونگ پیدا کنه بعد چند دقیقه پیداش کرد
۵ تا شیشه سوجو خورده بود! عجیب بود
تهیونگ هیچوقت اینقدر سوجو نمیخورد

+تهیونگم قشنگم پاشو بریم خونه
موهاش ناز کرد و سعی کرد بیدارش کنه..
-اه جونگکوکا اومدی...این یه خوابه نه؟؟ پس میشه همه چیزو بهت بگم؟؟ امروز رفتم دوستم ببینم بوسم کرد حتی منو برد خونشون و مارکم کرد بهش گفتم تو رو دارم ولی گوش نکرد!!!
و یه چیز دیگه مدرکایی که گم شده بودن یادته اونا رو من دادم به جکسون (دشمنش)...

و دوباره خوابش برد

جونگکوک از چیزایی که شنیده بود شکه بود
واقعا نمیدونست چی بگه بازم به از اعتمادش سواستفاده شده بود بعد اون همه اخطار نفهمیده بود حق نداره از اعتمادش سواستفاده کنه!!؟؟؟؟

"You were in my blood like drugs"KookvDonde viven las historias. Descúbrelo ahora