با لحن سرخوش فلیکس سرشو باال گرفت
_بگیرش بیب!
با پرتاب شدن پاکت شیرتوت فرنگی توی بغلش
اومی کشید و به سرعت پاکت و باز کرد و اجازه داد
طعم لذت بخش شیر توت فرنگی توی دهنش باعث
اروم شدنش بشه
خوشحال بود.. یعنی خوشحال بودن!
درسته دانشجو بودن و هرکدومشون به سختی حتی
میتونستن بخوابن یا استراحت کنن ولی دلشون به
شیر توت فرنگی ای که فلیکس مهمونشون میکرد
خوش بود ..مسخره اس نه؟ خب برای اون سه نفر
مسخره نبود و حتی تفریح خوبی حساب میشد
بالخره یه روزی شاهزاده سوار بر اسب سفید به
مالقات اونا هم میومد مگه نه؟!
سونگمین همون جوری که از بی خوابی شب قبلش
برای پروژه هاش خمیازه میکشید به شونه ی جیسونگ تکیه داد و زمزمه کرد:
_عا ... دارم میمیرم
فلیکس موهای بلندش رو که به تازگی رنگ کرده
بود عقب داد و با لبخند جواب سونگمین رو داد:
_ نو نو نو .. امشب برنامه ها براتون دارم نباید
بمیری
جیسونگ چشماشو روی هم فشار داد و نفس پر
حرص و عمیقی کشید
_ محض رضای خدا فلیکس .. تمومش کن من دیگه
با تو جایی نمیام
فلیکس لبشو جلو داد و با چشم های جوجه وارش به
رفیق هاش خیره شد
_سونگس یک ... سونگی دو .. پلیز
لحن لوسش نورون های عصبی سونگمین رو
تحریک میکرد تا یه مشت توی اون صورت
خوشگل فلیکس بکوبه.. که ای کاش میکوبید
_خفه شو لیکس
سونگمین گفت و سرش رو از شونه جیسونگ
برداشت
فلیکس اما ادامه داد تا شاید دو دوستش راضی بشن
که برن به گی بار
جایی که جیسونگ و سونگمین با نگرانی تقریبا
هرشب فلیکس رو از دست متجاوز های پیر و چتث
نجات میدادن
_ جیسونگی لطفا..همین یه بار .. لطفاااا لطفا لطفا
فلیکس که دید ابی از سونگمین گرم نمیشه به
جیسونگ خواهش کرد چرا که مطمن بود که دوست
سنجابیش اگر راضی بشه میتونه سونگمین رو هم
راضی کنه
ولی ای کاش جیسونگ همونجا فلیکس رو به باد
کتک میگرفت و سونگمین فحشش میداد .. کاش
اونقدر به فلیکس غر میزدن که اصال یادش بره گی
باری وجود داره و ای کاش جیسونگ سونگمین روراضی نمیکرد که فقط یک ساعت میرن و
برمیگردن
ای کاش ...
میدونستن که کار اشتباهیه .. اگر مثل اونشب فلیکس
کلی مست میکرد چی؟..
دفعه اخر حسابی وضعیت خراب شده بود
فلیکس حسابی مست کرده بود و سونگمین اون رو
همخوابی با یه پیرمرد پاق و دیک چروکیده نجات
داده بود
کال کارش اشتباه بود .. اینکه سونگمین رو راضی
کنه شاید ساده به نظر میومد .. ولی بزرگترین اشتباه
زندگی هان جیسونگ بود
ولی حاال با شلوار تنگ و لباس سکسی جلوی در
بار وایساده بودن
_ هنوزم دیر نشده..بیاین برگردیم ..پس فردا امتحان
داریم!!!
سونگمین غر غر کرد و فلیکس چشماشو تو کاسه
چرخوند
و این جیسونگ بود که شروع کرد به صحبت کردن
تا نگرانی های سونگمین و برطرف کنه و
همونجوری که قدم برمیداشت می گفت:
_ چیزی نشده سونگمو فلیکس قول داد مست نکنه ..
مطمن باش دیگه اون ات_
حرفش با برخورد به جسم سفتی به"اه" تبدیل شد
_ ای-یی
سزشو باال گرفت تا از فرد رو به روش عذر
خواهی کنه ولی کاش نمیکرد .. کاش فقط ازش رد
میشد..ولی جیسونگ مودب بود و سونگمین میگفت
که همین زیادی مودب بودن و به دیگران اهمیت
دادنت کار دستت میده .. ولی باورش نمیشد.. شاید
خیلی زود به واقعی بودن حرف سونگمین پی ببره
و حتی شاید خیلی بیشتر از "کار دستت میده" رو
تجربه کنه .. شاید خیلی بیشتر .. درحدی که
زندگیش بهم بخوره..
_ع-ا..ببخشید اقا
انتظار داشت طرف مقابلش سر تکون بده یا حتی
بگه اشکالی نداره و اونم معذرت خواهی کنه
ولی ادم رو به روش هرکسی نبود
اون مرد با صورت خشن و موهای سیاه و لباسایی
که سر تا پا سیاه بودن و جیسونگ کامال باهاشون
مخالف بود دادی کشید که نه تنها جیسونگ بلکه
دوستاش هم ترسیدن
_جلوتو نگاه کنننن
و دادش باعث لرزش بدن جیسونگ شد اما کی گفته
اون مرد اهمیت میداد؟
_ ... اقا .. من معذرت خواهی کردم نیاز نیست انقد
واکنش نشون بدید
YOU ARE READING
Predator
Fanfiction༄ name:درنده/Predator ༄ couple: Minsung,Hyunsung,Chanmin,Changlix ༄ Genre: Romance , Smut , Violence , Action , Mafia ༄ Writers:Mihi,byeol Up:Friday