با چشم های اشکی سرشو بالا گرفت؛این دیگه کی بود؟
فرشته ی نجات؟..موهای بالا زده و پیشونی که یه قسمتش با موهای مشکی پوشونده شده بود،بینی که مطمئنا خدا دقت زیادی روش گذاشته بود و به خوبی اونو شکل داده بود لبای قُلوه ای..
بدنی ورزیده!که با اینکه لباسا اون بدن و احاطه کرده بودن به راحتی ؛ هر کسی چه مست چه هوشیار میتونست متوجه بشه ورزیده است..
وقتی دید زدن بدن و صورت فرد و تموم کرد حالا به چشماش زل زده بود !
چشمای قهوهای سوخته که توش موج های نگرانی در حال حرکت بودن..
تا اون جایی که یادش میومد،فقط جیسونگ و سونگمین اینجوری بهش نگاه کرده بودن..انقدر با ارزش شده بود؟که یه غربیه اینجوری نگاش کنه؟
با تکون خوردن اجباریش به خودش اومد آب دهنشو قورت داد و با دستش گونه هایی که خیس بودن و پاک کرد
:خو-بم!
چانگبین نفسشو بیرون داد و کلافه به اطراف نگاه کرد با ندیدن کسی بازوی لاغر پسری که گرفته بود و کشید به سمت بالا و همزمان خودش بلند شد و پس مو بلوند و اجبار کرد تا بلند شه ..
نگاهی به سر تا پاش انداخت بدنی لاغر و کمر باریک،کک و مک هایی که اول متوجه اونا نشد ولی بعد فهمید واو! چند تا ستاره کوچولو موچولو روی صورت این فرشته رو به روشه!
پوزخندی زد و دستاشو توی جیبه کت بلندش کرد
:این جور جاها خطر داره!مخصوصا برای تویی که نمیتونی از خودتت دفاع کنی !
فلیکس اخمی کرد به غرورش برخورد حالا که مستی از سرش پریده بود بهتر میتونست اون فلیکس واقعی و نشون بده!
:منظورتون چیه؟من میتونم از خودم محافظت کنم!!
ابرو های چانگبین به بالا هدایت شدن،
:جدی ؟! کی بود الان داشت گریه میکرد؟؟
فلیکس کلافه شد،به اون چه مربوط بود که اینجوری میگفت؟حق نداشت اینجوری فلیکس و دست کم بگیره!فلیکس فقط یکم مست بود . همین ! ولی حالا که مست نبود،بود؟
اخمش و بیشتر کرد تا جدی بنظر برسه
:ممنون بابت کمکتون!!
خم شد و میخواست از مرد ورزیده رو به روش فرار کنه که مچش اسیر شد شت!!دست های اون مرد زیادی سرد بود .
:چه پسر بی ادبی ! نمیخوای یه شام مهمونم کنی ؟
شما حاضر بودین دعوت یه مرد جذابِ سکسی که بنظر پولدار میومد و جنتلمن بود و رد کنید؟مخصوصا اگر اون فرد دقیقا مرد رویا هاتونو باشه!
ولی فلیکس به همین راحتی نباید وا میداد نه؟
دستشو از دست مرد بیرون کشید
:من حتی اسم شما هم نمیدونم!بعد شام دعوتت-
هنوز حرفش تموم نشد بود که باز صدای مرد گوشش و نوازش کرد
:چانگبین!سئو،چانگبین.
لبش آروم کش اومد..ولی قبل از اینکه آقای سئو متوجه اون بشه زود جمعش کرد
:حالا اسممو میدونی ! شام دعوتم میکنی ؟
دوباره به چشم های چانگبین زل زد
گوشیشو به سمت مرد گرفت و گفت
:شمارتون.. لطفا!
زندگی فلیکس پر بود از پشیمونی ها،شاید بعدا از این تصمیم پشیمون بشه؛ولی فعلا دلش یه قرار با سئوچانگبین میخواد،بدور از بوی الکل و صدای بلند آهنگ و جیغ و داد های مردم و بوی سکسی که توی راهرو بخش شده بود! و ناله هایی که به گوش های تیز فلیکس میرسید.
بعد از زنگ زدن به گوشی چانگبین خواست حرفی بزنه که متوجه شد با کیا اومده بود به این بار لعنت شده! گونه هاش سرخ شد و هول زبونش چرخید
:او..ه!ببخشید لطفا منو ببخشید من من باید برم!!!
دستی برای چانگبین تکون داد و به سرعت پا تند کرد تا بین جمعیت دوستاشو پیدا کنه!
.
.
لبخندی مهمون صورت سرد جانگبین شد و به پسر کوچولویی که نجاتش داده بود فکر کرد
:سیندرلا؟
خندید با صدای جیغ فردی چشماشو کلافه روی هم گذاشت
:اه لعنتیا!با در باز سکس میکنید؟؟؟
تقربیا داد زد و در اتاقی که کم ازش دور تر شده بود و بست.
توی ماشین نشست و به شماره جدید توی گوشیش که با اسم "سیندرلا" سیو شده بود خیره شد و بعد از چند دقیقه کنار گذاشتش و به سمت خونه خودش حرکت کرد
.
.
.
.
محکم به شکمش چنگ زد و هرچیزی که خورده بود رو بالا آورد
هربار که الکل میخورد به خاطر معده حساسش همه رو بالا میآورد ولی بازم برای دور کردن مغزش از اون مردی که حتی اسمش رو هم نمیدونست به الکل پناه آورده بود
شاید از نظر بقیه اون مرد حتی کار خاصی هم نکرده بود که جیسونگ بخواد انقد واکنش نشون بده
ولی جیسونگ روحیه حساسی داشت و همینطور توقع داشت توی جامعه همه به هم احترام بذارن و باهم مهربون باشن
ولی خبر نداشت که توی جامعه ای که زندگی میکنه یه سری انسان ها هستن که برای منفعت خودشون حاضرن یه دنیا رو نابود کنن و هزاران آدم بکشن
در توالت رو بست و به سمت روشویی رفت،به صورتش آب زد تا حالش جا بیاد
دهنش رو شست و از دستشویی بیرون اومد و سعی کرد دوستاش رو پیدا کنه که با فلیکس سردرگم مواجه شد
سریع به سمتش دوید
_هیییی...لیکس
فلیکس به سمتش برگشت :
_وای خدا ... جیس
با یاد آوری اینکه سونگمین،نگران به دنبال فلیکس رفته بود پرسید
+خوبی؟
_ن..نمیدونم
+یعنی چی نمیدونی
_بعدا برات تعریف میکنم .. سونگمو کجاست
+فکر کردم اومد دنبال تو
با اتمام حرفش دستی محکم به سر فلیکس کوبیده شد
صاحب اون دست سنگین گفت:
:خدا لعنتت کنه لی فلیکس
فلیکس همونطوری که سرشو محکم گرفته بود به سمت سونگمین برگشت
خنده ضایعی کرد و گفت:
_های
:های و زهر مار ... مگه نگفتم همونجا بمون تکون نخور
با اتمام حرفش اخماش رو باز کرد و با مهربونی به سمت جیسونگ برگشت
:حالت خوبه جیس؟
نفس عمیقی کشید و در جواب سونگمین گفت
+اگر از اینجا بریم بیرون بهتر هم میشم
وسایلشون رو از روی میز جمع کردن و به سمت خروجی رفتن
_خب..بیاین بریم خونه من .. مامان بابام نیستن تنهام
با حرف فلیکس موافقت کردن و تاکسی گرفتن و به سمت خونه فلیکس حرکت کردن
.
.
.
سیگارشو روی میز فشار داد و خاموشش کرد
بطری الکل رو بالا آورد و همه رو یکجا سر کشید
بعد از سالها اون شخص رو دیده بود و اعصابش جوری به هم ریخته بود که فقط میتونست با الکل و سیگار آرومش کنه
آدمی نبود که بخواد با رابطه های یه شبه اعصابشو آروم کنه
ولی گذشته نفرت انگیزی که داشت با دیدن یه شخص میتونست دوباره تو سرش بجوشه و مقابل چشماش قرار بگیره
فقط با دیدن اون یه نفر انگار همه خاطراتش از زیر خاک سر در آورده بودن و زنده شده بودن
هوانگ هیونجین همه اون خاطرات رو کشته بود و خاک کرده بود تا به آینده و اطرافیانش صدمه نزنه
ولی با دیدن اون شخص...با دیدن لی مینهو همه چیز براش یاد آوردی شده بود و حالا داشت خودشو با الکل خفه میکرد
دیگه به حدی رسیده بود که الکل و سیگار هم جواب نمیداد
شاید باید یه بار هم که شده سکس رو واسه آروم شدن انتخاب میکرد
همون لحظه بود که لیزا با عشوه در اتاقش رو باز کرد
_اوه ... هیونجینا حالت خوبه ؟
لیزا دختر خالش بود که خودشو به آب و آتیش میزد تا هیونجین بهش نگاه بندازه
دستشو سمت کراوات هیونجین برد و اون رو کمی شل تر کرد
با دیدن اینکه هیونجین دیگه مثل قبل مقاومت نشون نمیده خنده ای کرد و با کمک کراواتش اون رو به سمت تخت برد و روی تخت پرتش کرد
و معاشقه ای رو شروع کردن که هیونجین فقط به چشم یه تفریح میدیدش تا از سردردش فرار کنه'-'-'-'-'-'-'-'-'-'-'-'
سلام قشنگای من
ممنون از کسایی که ووت میدن و ازمون حمایت میکنن
اینکه بعضی ها میخونن و ووت نمیدن واقعا باعث میشه انرژی ما واسه پارت های آینده کمتر بشه
ما بیشتر از ۲۰۰ تا ریدر داریم ولی فقط ۴۴ تا ووت گرفتیم
ولی ممنونم از کسایی که بهمون انرژی میدن
میبوسمتون
ووت و کامنت رو فراموش نکنید و فیک رو به ریدینگ لیست تون (reading list) اضافه کنید .. این بهمون خیلی کمک میکنه 💞
پارت ۱ هم ادیت شده اگر دوست داشتید میتونید دوباره بخونید🫠
YOU ARE READING
Predator
Fanfiction༄ name:درنده/Predator ༄ couple: Minsung,Hyunsung,Chanmin,Changlix ༄ Genre: Romance , Smut , Violence , Action , Mafia ༄ Writers:Mihi,byeol Up:Friday