Part 14

354 54 71
                                    

چانگبین در ماشین رو باز کرد و کنارِ فلیکس نشست؛بزاق دهنشو پایین فرستاد ..

با استرس به فلیکس نگاه کرد،توی اتاق فرار گفته بود قبول میکنه ولی اخم بعدش و الان اینو نشون نمیداد ...برای همین استرس داشت !

و دستپاچه شده بود برای کنار هم گذاشتن کلمات؛که یهو یاد نوشیدنی توی دستش افتاد،

:بیا..فلیکس...
فلیکس رو با مکث گفت تا توجه‌ پسرک رو از بیرون به خودش متمرکز کنه!

+مرسی..
کوتاه گفت،کمی از نوشیدنی؛نوشید و دوباره لباش برای حرف زدن باز شد
+سونگمین کجاست؟..

:رفته برای خودش نوشیدنی بگیره ..
فلیکس سرتکون داد و دوباره به جلو خیره شد؛
:ام..فلیکس..
+بله؟..
جواب دادن فلیکس بیشتر باعث شد کلمات رو گم کنه ..
ولی سعی کرد جسور باشه .

:برای اتفاق توی اتاق فرار..میخواستم بگم!
نفسشو بیرون داد تند تند گفت
:میخواستم بگم من جدی ام..واقعا دوست دارم دوست پسرم باشی!

مردمک های فلیکس لرزید؛همراه با قلبش..یه چیز هایی توی دلش تکون می‌خوردن و لبخندش ناخداگاه روی صورتش نقش بست .

:قبول می-
جمله چانگبین با قرار گرفتن لبای فلیکس روی لباش،و به سرعت برداشتنشون خفه شد.

یه بوسه سریع و گذرا روی لبای خوش فرم سئو چانگبین کاشته بود،

حالا چانگبین فهمیده بود جوابِ سیندرلا کوچولوش مثبت یا منفی!
پس دستشو پشت گردن فلیکس انداخت و اونو جلو کشید.
بدون هیچ حرف و اجازه ای؛لباشو به لبای صورتی فلیکس وصل کرد ...

یه بوسه آروم عاشقانه،ولی این بوسه آروم زیاد دووم نیاورد و بجاش فلیکس یه بوسه خشن و شهوت دار از سئو چانگبین دریافت کرد ..

چانگبین که مشتاق بود برای کشف کردن سیندرلاش دستشو روی رون فلیکس گذاشت و کمی فشار وارد کرد که با  باز شدن در مجبور شد متوقف شه ...

فلیکس زود واکنش نشون داده چانگبین رو به عقب پرت کرد و سریع روی صندلیش درست نشست؛سونگمین روی صندلی پشت جا خوش کرد

_خب گرفتم،بریم!زیاد منتظر نمونید که نه؟

معلومه که نه؛اون زمان برای بوسیدن و لمس کردن فلیکس خیلی برای چانگبین کم بود...خیلی..خیلی کم بود

+نه سونگمو اوکیه،چانگبین..بریم.. دیگه
و سری تکون داد که یعنی "به خودتت بیا و راه بیوفت"

سونگمین نگاه مشکوکی به دو نفر جلوش کرد؛
_حالتون خوبه!؟..
:نه
+اره!

چانگبین و فلیکس نگاهی به هم کردن و دوباره چانگبین چشماشو رو به جلو متمرکز کرد؛

و سونگمین خندید مطمئن بود اونا اولین کیسشون و تجربه کردن ... شایدم ... دومین کیسشون؟
.
.
.
.
همونطور که دستای پر از خونشو می‌شست به چهره سردش توی آینه خیره شد

Predator Where stories live. Discover now