مینهو بدون توجه به کریس سیگار رو از روی میز برداشت و کام عمیقی ازش گرفت
و دودشو بیرون فوت کردکریس عصبانی گوشیشو روی مبل گذاشت و دستشو کوبید روی میز
:باتوم مینهو !!ابرو های مرد کوچکتر بالا رفت
+چیه؟:میخوای چه غلطی بکنی !؟ میدونی که ما درباره اونا به اندازه کافی اطلاعات نداریم که بخوای نگهاش داری!!
و کام عمیق تری کشید
+هی،کریس!فقط یکی دو سال نگه اش میدارم...بعدم میندازمش بیرون یا میکشمش!محکم از روی مبل بلند شد،کریس به راحتی عصبانی نمیشد و کنترل خودشو از دست نمیداد ولی این بار واقعا حق داشت
:ولی زیاد ترین مدت نگه داشتن معشوقه ات!8 ماه بود!!
از لایه دندون هاش غرید
:بچگی نکن لیمینهو؛تو حتی نمیدونی خانواده اش کین!!نگاهشو به چشمای سرد لینو حاکم کرد
:اون هنوز بچه اس،نگو که ازش خوشت اومده!!!با تموم شدن جملهی کریس اخم کرد،سیگارشو خاموش کرد و کمی توی جاش تکون خورد
+بس کن کریس!!نه!!!معلومه نه!! ازش خوشم نیومده!!!نفس عمیق کریس نشون میداد داره خودشو آروم میکنه
:امیدوارم همینجوری باشه،دلم نمیخواد یه بچه؛توی این سن ... بمیره!!پشتش رو به لینو کرد و سمت پنجره ی بزرگ اتاق رفت
اما وسط راه با کلمات لینو متوقف شد+پس هنوز فراموشش نکردی !
:اون برادرم بود مینهو؛انتظار نداشته نباش باش فراموشش کنم !!مینهو فقط سرتکون داد و شروع کرد برای باره هزارم توضیح دادن
+دلم نمیخواست اونجوری شه و به دست اون مرتیکه کشته بشه کریس؛اینو میدونی دیگه نه؟البته برام مهمم نیست که بدونی یا نه .مطمئنا داشت به اتفاقات یک سال پیش اشاره میکرد..
برادر کوچیک تر کریس؛پسری معصوم و مهربون..که مجبور شد برای حرفِ مینهو بره توی عمارت خطرناکِ خانوادهی دوبرادر کوچیکتر کریس سعی کرد تا هر اطلاعاتی که باند شارک میخواد رو بهشون بده؛ولی..سرانجام توی روزی که به سرعت به سمت برادر بزرگترش کریس...پرواز میکرد!
گلوله ای قلبش رو لمس کرد و ... اون روز آخرین روزی بود که کریس برادرشو در آغوش میکشید!
برای همین بود که دلش نمیخواست جیسونگ اینجا باشه..دلش نمیخواست شاهد مرگِ پسری ۲۰ ساله بشه!اصلا نمیخواست..
لبخند تلخ روی لبای کریس نشست
:میدونم مینهو...میدونم که وقتی اومدم توی این کار!حتی حقِ خانواده داشتن هم ندارم!میدونم وقتی قبول کردم کنارت باشم؛باید قید عاشقی و خانواده و .. یه زندگی معمولی رو بزنم!گوشیش و برداشت
:هیچ عیبی نداره . ؛ میرم برنامه ی الماس های شارلوت رو بریزم ..
.
.
.
.
YOU ARE READING
Predator
Fanfiction༄ name:درنده/Predator ༄ couple: Minsung,Hyunsung,Chanmin,Changlix ༄ Genre: Romance , Smut , Violence , Action , Mafia ༄ Writers:Mihi,byeol Up:Friday