Part 12

228 40 48
                                    

یک هفته،دقیقا هفت روز و هشت شب بود که جیسونگ توی عمارت یک مافیای خطرناک در حالِ زیستن بود.

توی هوایی نفس می‌کشید که مینهو می‌کشید...
سر میزی غذا می‌خورد که مینهو بود !
و روی تختی می‌خوابید که بوی عطر مینهو روش بود ..

روزا به سقف زل میزد و شب!
جیسونگ از شب بیزار بود،چرا؟...
چون اون میومد،نوازشش میکرد،لمسش میکرد،و میبوسیدش..

متنفر بود!از مینهو و اخلاقش و این عمارت کوفتی که توش گیر کرده بود این مافیاهای کثیف..
از همه شون متنفر بود!

از این متنفر بود که نمیتونست دوستاشو بغل بگیر،از این متنفر بود که نمیتونست حتی دوستاشو ملاقات کنه ..

و از همه بدتر،از خودش متنفر بود
از بدنش،از بوی بدنش هر چیزی که مینهو رو به هیجان می‌آورد متنفر بود

اما!
بعضی وقتا با خودش فکر می‌کرد شاید اگه یه جوری دیگه با مینهو آشنا میشد،ممکن بود که سعی کنه مینهو رو دوست داشته باشه؟..

ولی جیسونگ هنوز در مرحله ی "تنفر از مینهو" قرار داشت !

با صدای در به خودش اومد ساعتِ ساده ی اتاق رو نگاه کرد،حتی دلش نمیخواست "میم" مالکیت روی اتاقی بزاره که هشت شبو توی اون گذرونده .

با دیدن ساعت 1 سر تکون داد و بلند گفت
:الان میام ..
پس موقع ناهار بود ، به غیر از اون هیچکس جیسونگ رو صدا نمی‌کرد!
هچیکس..

و بلند شد و دستگیر درو پایین کشید با دیدن قامت بلند چانیول لبخند بی‌جونی زد و سعی کرد لباسشو کمی درست کنه چون هنوز جای مارک های پری‌شب مینهو روی گردن و ترقوه هاش بود .

چانیول سرتکون داد و اشاره داد تا جیسونگ از طبقه سوم به سمت آشپزخونه راهی بشه .

جیسونگ بدون حرف راه افتاد و پله ها رو پشت سر گذاشت
سر و صدای کریستوفر و مینهو به گوشش میرسید

_آره بهش گفتم یه سخنرانی هم واسه فردا دارم!
کریس جدی گفت که مخاطبش مینهو بود
+باشه،گاف ندی...
_حواسم هست

پله آخرو هم گذروند و با صدای آرومی سلام کرد
_عا جیسونگ..
صدای کریس بود که یکم لحن محبت رو به خودش گرفته بود.

لبخند زد و روی صندلی رو به روی کریس نشست
که صدای کریس دوباره گوش هاشو نوازش کرد
_خوبی؟اصلا از اتاق بیرون نمیایی اگه بخوای میتونی توی حیاط چرخ بزنی! که احسا-

مینهو وسط حرف هیونگش پرید
+نیازی به چرخ زدن نیست!فکر نکنم بخواد چرخ بزنه،اون قدر ضعیفه که تا میکنم توش از حال میره
گونه های جیسونگ رنگ گرفت و صورت کریس کلافه به مینهو نگاه کردن.

اما مینهو ادامه داد
+فکر نکنم بتونه حتی توی حیاط قدم بزنه!اصلا چطوری این همه پله رو اومدی پایین؟

Predator Where stories live. Discover now