هشدار محدودیت سنی 🔞
شرط ووت برای آپ پارت بعد: +150
🥀🍷🩰•~•~•~•~•~•~•🩰🍷🥀
جملهای که چانیول گفت، بارها و بارها توی سر بکهیون اکو شد.
واقعاً نمیدونست درست شنیده یا نه. چنددقیقه پیش که ذهنش رو خاموش کرده بود و تصمیم گرفته بود چانیول رو ببوسه، حتی یک درصد هم این احتمال رو نمیداد کسی که بخواد بیشتر ادامه بده، بادیگارد قدبلندش باشه.
انتظار داشت همون ثانیههای اول اون مرد پسش بزنه و حالا برخلاف تصورش، چانیول کسی بود که داشت ازش میخواست روی پاهاش بشینه. این فراتر از تصورش بود.
ایدهای هم نداشت که داره چه اتفاقی میافته یا قراره چه اتفاقی بیفته؛ ولی دیگه به هیچی اهمیت نمیداد. کشش عمیق بین خودش و چانیول رو احساس میکرد و همین قانعش میکرد چیزی که چانیول میخواد رو عملی کنه.
ضربهای که چانیول با کف دست روی رون خودش زد و بهش نشون داد که باید روی پاهاش بشینه، مطمئنش کرد که اشتباه نشنیده یا توهم نزده؛ در نتیجه با همون چشمهای خمار، دستهاش رو روی سرشونههای مرد جدی مقابلش قرار داد و با تردید روی رونهای سفتش جا گرفت.
پاهاش حالا دو طرف پاهای عضلهای چانیول قرار گرفته بودن و بکهیون نمیتونست نگاهش رو از چشمهای نافذ و گُنگ اون مرد جدا کنه.
هنوزم روی لبهاش رطوبتِ بزاقِ چانیول رو احساس میکرد و همین بیشتر حرارت بدنش رو بالا میبرد.
قبل از اومدن به اتاق چانیول هم کتش رو گوشهای رها کرده بود و حالا میتونست از روی پیراهن نازک پارچهایش، حرارت دستهای بادیگاردش رو روی پهلوهاش حس کنه.
کمی خودش رو رونهای چانیول جلو کشید و حرکتش باعث شد یکی از دستهای مرد بلندقد از روی پهلوش بالا بیاد و پشت گردنش بشینه.
قبل از اینکه بکهیون فرصت فکر کردن پیدا کنه، چانیول با فشار دستش صورت پسر توی بغلش رو کمی نزدیکتر کرد و لبهاشون دوباره روی هم کوبیده شده.
بوسهشون حالا دوباره از سر گرفته شده بود و ایندفعه بادیگارد جوون مشتاقتر بهنظر میرسید. لبهاش با بیطاقتی روی لبهای نرم بکهیون سُر میخورد و در حین بوسه گازهای ریزی که از لب پایین بکهیون میگرفت، باعث میشد پسر روی پاهاش ناخواسته از درد وول بخوره و کمرش به داخل قوس پیدا کنه.
چانیول میدونست الکل بهش اجازهی فکر کردن نمیده و اگه میخواست با خودش صادق باشه، دوست داشت از این موقعیت استفاده کنه. منطقی نبود که پیچیده به این بوسه نگاه کنه. این اتفاقی بود که ممکن بود موقع مستی بین هر دو نفری تو این دنیا پیش بیاد و بادیگارد جوون مصرانه قصد داشت به همین بهونه بچسبه.
CZYTASZ
.• 𝙈𝙖𝙧𝙤𝙤𝙣 •.
Fanfiction🎴﹌⃜﹌⃜﹌⃜𖥸🩰🥀𖥸﹌⃜﹌⃜﹌⃜🎴 فیکشن: سُرخ کاپل: چانبک، هونهان ژانر: انگست، اکشن، رمنس، درام، اسمات وضعیت: در حال آپ 🔖 روزهای آپ: چهارشنبهها 🎴﹌⃜﹌⃜﹌⃜𖥸🩰🥀𖥸﹌⃜﹌⃜﹌⃜🎴 خلاصه: بکهیون، بالرین دورگهی کرهای-روس، پسر رئیس بزرگترین باند مافیای قاچاق اسلحه...