ویراستار: رزا
🥀🍷🩰•~•~•~•~•~•~•🩰🍷🥀
ساعت ۱۰ صبح روز یکشنبه بود و صدای نواخته شدن پیانو توی سالن اصلی عمارت پخش میشد.
دختر نوجوون روی یکی از مبلهای سالن نشسته بود و تمرین برادر بزرگترش رو در حالی که پشت اون پیانوی کریستالی نشسته بود و مشغول آماده شدن برای امتحان پایانترمش بود، تماشا میکرد. اون پسر توی اون لحظات شبیه یکی از الهههای موسیقی بهنظر میرسید.
وقتی انگشت پسرِ نشسته پشت پیانو روی آخرین کلاویه نشست و اجرا رو به اتمام رسوند، دختر نوجوون با لبخند مشغول دست زدن شد و در همون حال از جا بلند شد و به سمت برادرش رفت. بالای سرش ایستاد و دستهاش رو روی شونههای ظریف برادرش قرار داد و فشار آرومی بهشون وارد کرد.
_ فوقالعاده بود اوپا. مطمئنم بازم بالاترین نمرهی امتحان رو میگیری.
جوابی که برادرش بهش داد، لبخند لطیف و زیباش بود.
_ ممنون بابت انرژی دادنت اونچه. از معلم ریاضی جدیدت راضی هستی؟
با مهربونی از خواهر کوچیکترش پرسید و دختر نوجوون با نارضايتی، چین کوچیکی به بینی بامزهش داد.
_ چه فرقی داره راضی باشم یا نباشم؟ به هر حال مامان انتخابش کرده و من چارهای جز اینکه باهاش کنار بیام ندارم.
اونچه ناراحت غر زد و باعث شد صدای قهقهه نرم و خوشآهنگی از بین لبهای برادر بزرگترش، بکهیون، خارج بشه.
_ میدونم چه حسی داری اما چارهای نیست هوم؟ زمان زیادی به پایان سال تحصیلی نمونده، برای شروع سال بعد سعی میکنم پدر رو قانع کنم که عوضش کنه. نظرت چیه؟
بکهیون با ملایمت از خواهر کوچولوی دوستداشتنیش پرسید و ابروهای دختر نوجوون با تعجب و خوشحالی بالا رفت.
_ واقعاً این کارو میکنی؟
_ معلومه عزیزم! چه توی این مسئله، چه توی هر مسئلهی دیگهای حاضرم همهی تلاشمو بکنم که تو کاملاً خوشحال و راضی باشی.
با لحنی که واقعاً میشد محبت خالصانهی توش رو تشخیص داد، خواهر کوچیکترش رو مطمئن کرد که اجازه نمیده براش مشکلی پیش بیاد و با معلمی که دوستش نداره سروکله بزنه. جدا از عشقی که به خواهرش داشت، به هر حال اونچه به خاطر اشتباهی که بکهیون در گذشته مرتکب شده بود مجبور بود توی خونه تحصیل کنه و کمترین کاری که اون پسر میتونست در حقش بکنه این بود که حداقل مطمئن بشه شرایط تحصیلش توی خونه به درستی فراهم شده.
اونچه ذوقزده ازش تشکر کرد و پسر نوازنده با لبخند از روی صندلی بلند شد و دستش رو به نرمی پشت کمر خواهرش قرار داد و به سمت مبلهای گوشهی سالن هدایتش کرد تا کمی اونجا بشینن و از تایم آزاد صبح روز یکشنبهشون لذت ببرن.
KAMU SEDANG MEMBACA
.• 𝙈𝙖𝙧𝙤𝙤𝙣 •.
Fiksi Penggemar🎴﹌⃜﹌⃜﹌⃜𖥸🩰🥀𖥸﹌⃜﹌⃜﹌⃜🎴 فیکشن: سُرخ کاپل: چانبک، هونهان ژانر: انگست، اکشن، رمنس، درام، اسمات وضعیت: در حال آپ 🔖 روزهای آپ: چهارشنبهها 🎴﹌⃜﹌⃜﹌⃜𖥸🩰🥀𖥸﹌⃜﹌⃜﹌⃜🎴 خلاصه: بکهیون، بالرین دورگهی کرهای-روس، پسر رئیس بزرگترین باند مافیای قاچاق اسلحه...