𝙿𝚊𝚛𝚝 4

54 7 3
                                    

شات خالی شدش رو روی میز گذاشت و با غرور به نمایش رو به روش خیره شد .

مرد و زنایی که بی وقفه وسط سالن می‌رقصیدن ، قمار میکردن ، مینوشیدن و مست میکرد .

¢ بهتری ؟

چشماش رو از رو به رو گرفت و به بتای کنار دستش داد .

_ جوری رفتار نکن انگار باهام صنمی داری !

¢ ندارم ؟!

_ داری ؟! ....

میا لبای قرمزش رو به هم مالید و موهاش رو به پشت شونه هاش هدایت کرد .

¢ من نامزدتم تهیونگ !

_ کیم !

¢ چی ؟!

_ کیم ... خانم هان ... کیم ...

اهی کشید و سمت دختر لوند کنار دستش چرخید .

_ لازمه یاداوری کنم داری لبه ی چه تیغی راه میری ؟ به نظرت قراره من بخاطر تجارت از جفتم بگذرم ؟!

میا پوزخندی زد

¢ جفت ؟! از همونی داری حرف میزنی که بعد از ۲۵ سال هنوز معلوم نیست کدوم گوریه ؟!

اخماش رو تو هم کشید و سمت دختر خم شد .

_ مراقب حرفات باش بتا !

میا عصبی بیشتر از قبل خودش رو به الفا چسبوند .

¢ از کی دفاع میکنی ؟! از کسی که وجود خارجی نداره و فقط گرگت رو عذاب میده ؟!

حق داشت ؟! شاید یکم . ۲۵ سال ... از روزی که متوجه شد یه الفای سلطنتیه ذوق زده بود برای دیدن جفتش ... میگفتن جفتش خاصه ... مثل الفای خودش وی ... اون به حدی خاص بود که الهه ی ماه پیوند مخصوصی بین خودش و جفتش ایجاد کرده بود ... پیوند کوفتیی که هر وقت جفتش ناراحت بود ، درد میکشید یا در خطر بود وی هم همین احساس درش به وجود میومد و تهیونگ رو عذاب میداد ...
چرا کوفتی ؟! چون این پیوند فقط بین جفتای مارک شده اتفاق میوفته ولی تهیونگ مطمئن بود نه مارک داره و نه کسی رو به عنوان جفت مارک کرده !
و حالا امشب ، درد روح و گرگش به حد اعلای خودش رسیده بود ... و تهیونگ رو مجبور کرده بود توی بار خودش رو مشغول خوردن الکل کنه تا بلکه یکم گرگ احمقش اروم بگیره.

نمیفهمید ...جفتش داشت چی کار میکرد که باعث این همه درد میشد ؟!
با حس سوزش بیش از حد قفسه ی سینش چهرش در هم رفت و اهی کشید .

میا لبای رنگیش رو به گوش تهیونگ رسوند و پچ زد

¢ فقط کافیه ردش کنی الفا .... بگو که جفتتو نمیخوای ...

فقط کافی بود تا زیر نور ماه بگه که از تقدیری که الهه ی ماه براش رقم زده کلافس ... بگه که جفتش رو قبول نداره تا برای همیشه از این درد راحت بشه ... ولی ... تهیونگ میخواستش ... میخواست اون ادم منحصر به فرد رو ببینه ..
براش ذوق داشت ... این که پسره یا دختر ... الفاست یا امگا ؟! بهش گفته شده بود که حتی امکان داره جفتش یه الفا باشه ... ولی با این حال حتما امگاست .... اخه ... اخه تهیونگ از بتا ها متنفر بود ... بتا ها بی پروا بودن ... میشد گفت جفت سرشون نمیشه ... براشون مهم نیست جفت داشته باشن یا نه ... همشون نه ... ولی اکثرا هرزن !!! الفا ها هم ... خب ... تهیونگ تصوری از این که زیر کسی پیچ و تاپ بخوره نداشت ... به نظر عجیب میومد ... اون تاپ بود نه باتم ... حتی تصورشم تنش رو میلرزوند !
با بوسیده شدن لاله ی گوشش تنش پرشی کرد . با اخم به میا زل زد .

White OmegaTempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang