𝙿𝚊𝚛𝚝 8

58 11 0
                                    

پسر رو روی تخت گذاشتن و بی توجه به ناله هاش اتاق رو ترک کردن.

£ خب ؟ نظرت چیه پرفسور جانگ ؟

ابرو هاش رو در هم کشید و از پشت شیشه با دقت به امگای روی تخت نگاه کرد .

٫ هزار بار ... این کار.... قانونی نیست !

وانگ پوزخندی زد و سمت جانگ برگشت .

£ واقعا ؟! پرفسور لازمه یادآوری کنم که علم نیازی به قانون نداره ؟ بعدشم تا اینجا انجامش دادی که الان یه دفعه یادت بیوفته قانونی نیست ؟

٫ اون یه امگاست !
£ یه امگا که قراره به بشریت کمک بکنه .

٫ بشریت یا حشریت ؟! با این کار نسل امگا ها دیگه احترام سابقو ندارن !

£ اتفاقا .... امگا ها مخصوصا امگا های نر کمیابن ... الفا ها و بتا ها نمیتونن خودشونو در برابر همچین الهه هایی کنترل کنن و باعث تجاوز و در اخر مرگ امگا میشه ... ما با این کار میخوایم به امگاها کمک کنیم تا گرگشون بعد از تجاوز اسیب نبینه و بتونن مثل بتا ها یه زندگیه عادی داشته باشن .

هوسوک با اخم به امگایی که به خودش میپیچید چشم دوخت .

٫ امار تجاوز میره بالا پرفسور وانگ !

£ زندگی میکنن پرفسور جانگ .

آهی کشید و چشماش رو مالید.

٫ در هر صورت ... من میخوام برگردم به توکیو ... این ازمایش انسانی نیست .

وانگ بازوی هوسوک رو محکم چسبید و پوزخندی زد.

£ نمیتونی این کارو بکنی ... تو به ما و دولت مدیونی ... فردا همایش و رونمایی از این کشف بزرگه ... فقط کافیه به عنوان یکی از کاشف ها حضور داشته باشی ... تو که تا اینجاشو اومدی ... لج نکن ... بعد از همایش فردا خودم برات بیلیت میگیرم برگردی توکیو ... خوبه ؟

با اخم به نیشخند وانگ خیره شد .

٫ خوبه!
.
.
.
.
خمیازه ای کشید و لخ لخ کنان نزدیک پنجره ی اتاق امگا شد . با ندیدنش روی تخت با چشمای درشت شده سمت اتاق پرستاری رفت .
پرستارا با دیدن پرفسور از جاشون بلند شدن و تعظیم کوتاهی کردن

¥چیزی نیاز دارید ؟

٫ اون ... اون امگایی که تو اتاق ۷۰۴ بود ...

سر پرستار سرش رو پایین انداخت و اهی کشید

¥ دم صبح ... فوت کردن .

هوسوک با چشمای درشت شده بهشون نگاه کرد ولی با دستی که روی شونش نشست ترسیده سمت وانگ برگشت .

£ عمرش به دنیا نبود .

٫ ما کشتیمش ...

£ نه جانگ .. اون در راه علم جونش رو داد... حیف شد
... میتونست حتی بابت فدا کاریش جایزه بگیره ...

White OmegaWhere stories live. Discover now