دستاش رو مشت کرد و سعی کرد با نفسای عمیق خودش رو اروم کنه .
در اتاق رو باز کرد و با دیدن چشمای باز و ترسیده ی امگا لبخندی زد .
٫ مزاحمت شدم ؟
تند سری به دو طرف تکون داد و قطره اشکی از چشمش سقوط کرد .
٫ کاریت ندارم ... نگاه کن ... دستام خالیه .
امگا پتو رو اروم پایین اورد و سئوالی به مرد نگاه کرد .
٫ خوبی ؟
با یاداوریه دردش بغض کرده سرش رو به معنای نه تکون داد و دوباره پتو رو توی مشتش مچاله کرد .
هوسوک اهی کشید و روی صندلیه کنار تخت نشست .
٫ مسکن بهت میدم باشه ؟
پسر اروم سری تکون داد و تو بالشت فرو رفت .
٫ دیگه گریه نکن .
^ بهم دست زدن ... من ... من نمیخواستم ...
٫ تو مقصر نیستی ...
چشماش به تخته ی اطلاعات بیمار بالای تخت خورد ... نفس عمیقی کشید و با چشمای سبز به پسر خیره شد .
٫ تو به هیچ وجه مقصر نیستی ... پارک جیمین .
بینیش رو بالا کشید و با ناراحتی به مرد نگاه کرد .
^ دیگه ... دیگه جفتم منو نمیخواد ... میتونم بفهمم ...
هوسوک بیتاب روی تخت خم شد و بوسه ای روی پیشونی پسر زد .
٫ ولی من قبولت کردم .
جیمین با چشمای درشت شده به مرد نگاه کرد .
^چ..چی؟!
بتا فرمون هاش رو برای راحتی جفتش ازاد کرد تا یکم از دردش کم کنه . با ارامش دست سرم خوردش رو توی دستش گرفت و نوازشش کرد .
نفس عمیقی کشید و بوی چمن نم خورده ریه هاش رو به کار انداخت ... پس اون مرد درست میگفت ... گرگ بی قرار و بی جون جیمین میتونست بفهمه .. میتونست درک کنه که مرد رو به روش جفتیه که انتظار داشت ردش کنه ولی با سخاوت تمام قبولش کرده .
با چشمای براق به هوسوک خیره شد .
^ تو ... ینی ... شما ... مشکلی نداری ؟ اخه ... اخه من ..
٫ میدونم چی بهت گذشته ... هیچ کس باهات رابطه نداشته عزیزم .. فقط از سکس توی ( اسباب بازی های جنسی ) برای تحریکت استفاده کردن
جیمین با بغض لب زد :
^ن..نه...من..من
٫ هر چی دیدی توهم بوده... این کارو میکردن تا گرگتو تحریک و رام کنن ... هر چقدرم که بخوان این اجازه رو ندارن که به یه امگا دست درازی کنن .
ESTÁS LEYENDO
White Omega
FanficCupel: Vkook&...... Writer: #sakura Uploade by: Mia Genres: Bdsm, rape, angst, drama, little space, omega verse and.. Part of story: جونگ کوک پسر روستایی که به عنوان یه امگای سفید متولد میشه دقیقا جایی که امگای سفید بودن نماد بد شگونی و نحسیه! و از...