part ten

1.7K 291 54
                                    

فاصله زیادی بین خودش و آلفا انداخت و مضطرب به دکتر نگاه کرد، امیدوار بود پروسه درمانش نهایتا یک هفته طول بکشه، نمیتونست از کار و زندگیش بزنه تا یه مارک الکی رو از روی گردنش پاک‌کنه.

_خب اتفاقی افتاده زوج جوان؟

_آقای دکتر ما زوج نیستیم

جیمین با استرس به تهیونگ نگاه کرد، اون توی تمام مواقع زندگیش استوار بود، ولی توی این لحظه هرچیزی رو تجربه می‌کرد به جز شجاعت و استواری.

_پس چیشده آقایان

نفس عمیقی کشید تا به خودش مسلط بشه، قبل از اینکه تهیونگ حرفی بزنه خودش مو به موی اتفاقات رو برای دکتر بازگو کرد و اهمیتی به دهن باز شده تهیونگ نداد.

_خب متوجه شدم، اگه مشکلی نداره مارکتون رو یه نگاه بندازم.

جیمین از سر جاش بلند شد و سمت دکتر رفت تا متوجه سرخ بودن مارکش بشه.

دکتر با دیدن مارک روی گردن جیمین اخم هاش توی هم رفت و سوال هایی میپرسید که جیمین سر در نمیاورد.

_خارش گردن داشتید؟

_بله؟

_حالت تهوع؟

_خیلی کم

_گردن درد، سر درد، بدن درد؟

_دارم

دکتر سرشو تکون داد و به صندلی اشاره کرد و منتظر شد بیمارش بشینه تا دلیل این مشکلات رو به امگا و آلفا بگه.

_خب طبق چیزی که فهمیدم، شما یک آلفا اصیل هستید درسته؟

مخاطب حرف دکتر تهیونگ بود و تهیونگ با جواب دادن، دکتر رو بیشتر درگیر کرد

_بله یک آلفای اصیل هستم

_خب جناب پارک، متاسفانه به دلیل دیر اقدام کردنتون کار خاصی از دستمون بر نمیاد، و فقط یه راه برای حل مشکلتون هست

جیمین با ترس اول نگاهی به تهیونگ انداخت و بعد به دکتر نگاه کرد.

_آقای دکتر مشکل من چیه؟ یعنی چی دیر اقدام کردم، یه مارک که این حرفارو نداره، من خودم دکترم بالاخره یه چیزایی میدونم.

_متاسفانه شما به زهری که وارد بدنتون شده حساسیت پیدا کردید، و چون امگاتون مارک شده، قطعا بروز این درد ها بعداز دو هفته اول شدید تر میشه.

_آقا..آقای دکتر راه درمانش چیه؟

_مارک‌شدن توسط یه آلفای اصیل دیگه..

دنیا دور سر جیمین درحال چرخیدن بود، بدنش سست شده بود، ولی دکتر به حرف های ادامه داد، تا اگه امگا قراره از هوش بره حرف هاش رو شنیده باشه.

_باید بگم اون آلفای اصیل باید زهرش رو دقیقا همونجایی که آلفای قبلی تزریق کرده، تزریق کنه، ولی مشکل اینجاست، حس و وابستگی گرگتون به آلفای قبلی از بین نمیره بلکه شدید تر میشه، و اینجاست باید بگم شما اگر برای درمانتون اقدام کنید، باید جفت دوتا آلفا بشید‌..دردی که به بدنتون تزریق میشه از حد تحملتون خارج میشه و امکان بالاآوردن خوناب زیاده، و امکان داره روز ها بیهوش باشید.

دکتر همچنان ادامه می‌داد و توجهی به رایحه تلخ شده امگا نکرد، که با پایین افتادن امگا از روی صندلی متوجه شد امگای بیمار بیهوش شده.

_آقای کیم، توصیه میکنم قبل از رسیدن هفته دوم برای درمان اقدام کنید، اگر امگاتون اطمینان ندارن، میتونن با آزمایش خون به ثبات حرف من پی ببرن.

_ممنون آقای چویی، اگر اجازه بدی با امگام از حضورتون مرخص بشم

تهیونگ بدون اینکه منتظر حرف دکتر باشه، سریع جیمین رو به بغل گرفت و مطب بیرون زد

_من با تو چیکار کن امگا کوچولوی دردسر ساز...البته خودمم مقصرم

..

_الو جونگکوک؟

_جانم عمو۵

_بچه ها پیش توئن؟

_نه، رفتن مدرسه، تایم کلاسشون تموم بشه میرم دنبالشون

_خوبه، فقط بچه هارو برسون خونه خودشون و تو بیا خونه، باید مشکل جدیدی رو که برامون پیش اومده رو حل کنیم

_باشه فقط اتفاقی افتاده؟

کلافه نفسش رو فوت کرد و همونطور که امگا رو بغل گرفته بود، در خونه رو باز کرد‌

_ببند کوک، بیا اینجا برات توضیح میدم

تماس رو قطع کرد و با خستگی وارد خونه شد، جیمین رو روی مبل خوابوند و خودشم منتظر جونگکوک شد..


.......

پارت کمیه، ولی قبول کنید خیلی چیز های مهم توضیح داده شده🫠

انشاالله پارت های بعد، قرار اتفاقات جالب تری بیوفته

ᴅɪꜱᴛᴀɴᴄᴇWhere stories live. Discover now