با استرس چنگی به دامنم زدم. شاید نرمی ابریشم زیر دستم کمکی به حالم میکرد و عرق دستهای سردم رو میگرفت.
با اعلام ورود من، درها باز شد و سرم رو بالا آوردم.
به آرومی قدم برداشتم و وارد اون اتاق بزرگ و وسیع، که پوشیده از اجناس چشمگیر بود شدم. برعکس قصرهای کره، اینجا تالارها و سرسراهای بزرگ نداشت، بلکه اتاق هایی درندشت که به زیبایی آراسته شده بودن این دربار رو ساخته بود..
هنوز کامل سرم رو بالا نبرده بودم ولی با نگاه زیرچشمی تونستم جایگاه ملکه و فرمانروا رو که هردو روی زمین نشسته بودن ببینم.
دامنم رو رها کردم و دستهام رو جلوم قفل کردم و تعظیم بینقصی برای دوفرد اصلی این کشور مهم و مستبد انجام دادم.
+ پادشاه و ملکه سلامت باشن
- بالاخره شاهدخت آرام ما رسیدن
پادشاه با لحنی غیردوستانه گفت و ملکه در ادامه لبخندی ضمیمه کرد.
- مدت زیادی منتظر شما بودیم شاهدخت جیسونگ+عذر من رو پذیرا باشید. راه سخت و طولانی بود. به هیچ عنوان قصد مکدر کردن خاطر شمارو نداشتم
- راحت باش دخترم. بشین
ملکه اشاره ای به محل مشخص شده کرد.بدون اینکه نگاهم رو بالا بیارم با متانت در شان یک شاهدخت تربیت شده در قصر نشستم.
صدای پادشاه که عاری از هر حس نزدیکی و مهربانی بود به گوشم رسید.
- سفرت چطور بود؟+ طاقت فرسا ولی ارزشمند
میتونستم تعجبش، از رک بودن بابت کلمهی اولم، و غیرقابل پیشبینی بودن کلمهی دومم رو حس کنم.سکوت معنی دارش بهم فهموند که باید بیشتر توضیح بدم.
+ ارزشمند از این بابت که قرار بود به درگاه شما حضور پیدا کنم و با انجام وظیفهام، خدمتی به دو کشور بزرگ و مردم ارزشمندشون بکنم.پادشاه با شنیدن این حرف به عقب تکیه داد و چیزی نگفت. ملکه نگاهی به همسرش کرد و رو به جیسونگ گفت
- سرت رو بالا بیار عزیزمنگاهم رو به آرومی و مردد بالا بردم. حالا میتونستم کامل اون دو رو ببینم. صورت مستطیلی و چشم های ریز پادشاه جدیت و تا حدی ترسناکی به چهرهی مرد داده بود. هرچند در حقیقت ترسناک تر از این حرفا بود!..
ولی نگاه ملکه..
گرم بود. چین های ریز کنار چشم ها و چندتار سفید قاطی شده با طرهی موی مشکی پرپشتش که بسته بود نشون از سختی راهش میداد. با اینکه موهای پادشاه خاکستری بود ولی انگار رنجِ زمان نقش بیشتری بر چهرهی ملکه زده بود..
- محل اقامتت چطور بود؟ راضی هستی؟
ملکه پرسید.+ بله. همه چیز به بهترین صورت خودش قرار داره. از لطف بینهایت شما سپاسگزارم سرورم
YOU ARE READING
Wisteria
Fanfiction𝐂𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞: 𝐌𝐢𝐧𝐬𝐮𝐧𝐠 𝐆𝐞𝐧𝐫𝐞: 𝐇𝐢𝐬𝐭𝐨𝐫𝐢𝐜𝐚𝐥, 𝐑𝐨𝐦𝐚𝐧𝐜𝐞, 𝐑𝐨𝐲𝐚𝐥, 𝐀𝐧𝐠𝐞𝐬𝐭, 𝐄𝐧𝐞𝐦𝐢𝐞𝐬 𝐭𝐨 𝐥𝐨𝐯𝐞𝐫𝐬, 𝐌𝐲𝐬𝐭𝐞𝐫𝐢𝐨𝐮𝐬، 𝐒𝐦𝐮𝐭، 𝐒𝐥𝐨𝐰 𝐛𝐮𝐫𝐧 𝐖𝐫𝐢𝐭𝐞𝐫: 𝐓𝐡𝐞 𝐎𝐜𝐞𝐚𝐧 جیسونگ بیست و یک سال توپی ا...