قسمت شانزدهم: «سفر»
تمام عصر رو به تنهایی داخل اتاقم نشسته بودم و درحالی که از پنجرهی باز شده اتاق به منظرهی بیرون خیره بودم، فکر کردم و فکر کردم..مهم ترین موضوع فکر کردنم هم، سوال نپرسیدهی ولیعهد بود. صدها بار این چند وقت اخیر رو مرور کردم تا ببینم برای آینده باید چه نقشهای داشته باشم و چطور میشه از این مردابی که مثل دریا با جزر و مدش گاهی به دامم میندازه و گاهی رهام میکنه نجات پیدا کنم..
با ورود موری، نگاهم رو از درختی که درحال معاشقهی پنهانی با باد بود گرفتم و به زن دوختم.
ندیمهی قدیمی جلو اومد و کنارم ایستاد. از نگاهش میتونستم بخونم خبری داره..
+ چی شده؟
= هیچ ندیمهای پیدا نشد.ابروهام به هم نزدیک شدن.
+ منظورت چیه؟ مگه میشه ندیمهای پیدا نشه؟ مطمئنی مبلغ خوبی پیشنهاد دادی؟= بله سرورم.. در واقع ایشون اصلا ندیمهی زیادی ندارن.
+ پس غذا و کارهای شخصیش رو چه کسی براش انجام میده؟
= خدمتکار ثابتی ندارن.. افراد هر بخش قصر کارشون رو انجام میدن و به جز دو ندیمه کسی به طور دائم با ایشون ارتباط نداره. اون دو ندیمه هم گزینهی خوبی نیستن.. یکی از اونها از کودکی دایه عالیجناب بوده.نفس درموندهای کشیدم و دوباره به منظرهی بیرون خیره شدم.
+ از ندیمهی ملکه خبری نشد؟= نه. اتفاق خاصی رخ نداده.
+ این آرامش منو میترسونه موری.. نمیدونم چه قدمی منو به بهترین راه هدایت میکنه
موری کنارم نشست و گفت
= شما از چیزی که فکر میکردم بهتر بزرگ شدید سرورم..با شنیدن این جملهی غیرقابل انتظار، با تعجب برگشتم و به زن خیره شدم.
موری ادامه داد
= زمانی که به من سپرده شدید، فکر میکردم چطور میتونم توی قفسی که برامون ساختن شما رو جوری بزرگ کنم که بتونید از دست دسیسههای قصر در امان بمونید، ولی هر چقدر که بزرگتر شدید، متوجه شدم هیچوقت نیاز نبود نگران همچین مسئلهای باشم. شما خیلی باهوش تر و با سیاست تر از چیزی بودین که قرار بود من یادتون بدم..نفسی دردناکی کشیدم و خیره به ستارهای پرنور لب زدم.
+ ولی الان باید نگران باشی. چون هیچ ایدهای از کاری که باید انجام بدم ندارم..= میخوای نظر من رو بدونی جیسونگ؟
مردمک چشمام بدون اینکه باعث تکون خوردن سرم بشه سمت زن چرخید. وقتی موری اینطور غیررسمی صحبت میکرد دو حالت داشت: یا میخواست اخطاری بده یا اینکه نصیحتی بکنه.
= کلید موفقیت تو توی این قصر کسیه که لقب شوهرت رو به دوش میکشه..
~~~~~
YOU ARE READING
Wisteria
Fanfiction𝐂𝐨𝐮𝐩𝐥𝐞: 𝐌𝐢𝐧𝐬𝐮𝐧𝐠 𝐆𝐞𝐧𝐫𝐞: 𝐇𝐢𝐬𝐭𝐨𝐫𝐢𝐜𝐚𝐥, 𝐑𝐨𝐦𝐚𝐧𝐜𝐞, 𝐑𝐨𝐲𝐚𝐥, 𝐀𝐧𝐠𝐞𝐬𝐭, 𝐄𝐧𝐞𝐦𝐢𝐞𝐬 𝐭𝐨 𝐥𝐨𝐯𝐞𝐫𝐬, 𝐌𝐲𝐬𝐭𝐞𝐫𝐢𝐨𝐮𝐬، 𝐒𝐦𝐮𝐭، 𝐒𝐥𝐨𝐰 𝐛𝐮𝐫𝐧 𝐖𝐫𝐢𝐭𝐞𝐫: 𝐓𝐡𝐞 𝐎𝐜𝐞𝐚𝐧 جیسونگ بیست و یک سال توپی ا...