14

397 22 13
                                    

بعد اینکه تهیونگ هم اماده شد دست جونگ کوکو گرفت و نگاهشو روی لباس جونگ کوک چرخوند

بعد اینکه تهیونگ هم اماده شد دست جونگ کوکو گرفت و نگاهشو روی لباس جونگ کوک چرخوند

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

(استایل جونگ کوک)

(استایل تهیونگ)_زیادی خوردنی شدی کوکجونگ کوک لبخندی زدو سرخ شده گونه‌تهیونگو بوسید که تهیونگ با نا رضایتی جلو کشیدش_لبام لایق بوس نیستن که‌گونمو میبوسی؟جونگ کوک از لحن بچگونه تهیونگ خندیدو لباشو بوسید+ابهتت کجا رفته ته؟تهیونگ لبخندی زد و دست جونگ ...

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

(استایل تهیونگ)
_زیادی خوردنی شدی کوک
جونگ کوک لبخندی زدو سرخ شده گونه‌تهیونگو بوسید که تهیونگ با نا رضایتی جلو کشیدش
_لبام لایق بوس نیستن که‌گونمو میبوسی؟
جونگ کوک از لحن بچگونه تهیونگ خندیدو لباشو بوسید
+ابهتت کجا رفته ته؟
تهیونگ لبخندی زد و دست جونگ کوکو گرفت
_یه اخلاق جدید دارم اونم اینه که پیش خرگوشم ابهت ندارم
جونگ کوک لبخند زدو دست تهیونگو محکم تر گرفت.
نامجون که از دور درحال دیدنشون بود دستشو‌ روی شونه یونگی گذاشت
$بریم پیش روانپزشک یا زوده؟
یونگی چندبار پلک زد
¥جدیدا زیاد توهم میزنیم باید زودتر یه وقت بگیریم
جونگ کوک با شنیدن صداشون برگشت و لبخندی زد
+هیونگاا،بیاید بریمم
با ذوق گفت و یکم بالا و پایین پرید و گوشای کیوتشو بالا برد
تهیونگ دستشو روی قلبش گذاشت و جونگ کوکو توی بغلش بلند کردو سمت ماشینش برد
تهیونگ بدون اینکه جونگ کوکو زمین بزاره به سختی در ماشینو باز کرد و جونگ کوکو روی صندلی عقب خوابوند و قبل اینکه هیونگاش بیان گاز محکمی از لباش گرفت
جونگ کوک ناله ای کرد و اخم کرد
_میخواستی انقدر شیرین نباشی
جونگ کوک مشت ارومی به سینه تهیونگ زدو خندید
وقتی یونگی و نامجون اومدن برای اینکه بیشتر به عقلشون شک نکنن تصمیم گرفتن با ماشینای جدا بیان و یونگی گفت که خودش به جیمین و نامجون به‌جین میگه بیاد پس جونگ کوکم به هوسوک ‌پیام داد
وقتی رسیدن به داروخونه تهیونگ رفت و یه بسته قرص کنترل هیت گرفت و دادش به جونگ کوک
جونگ کوک به تهیونگ نگاه کرد و لبخند زد
+میشه ابم بگیری؟
تهیونگ سرشو تکون داد و با لبخند رفت تا برای خرگوشش اب بگیره
بعد ۵ دقیقه با یه بطری اب برگشت و بطری رو‌ به جونگ کوک داد و جونگ کوک با لبخند ازش تشکر کرد
بعد از اینکه قرصشو خورد بسته قرصشو عقب ماشین گذاشت و با لبخند دستشو روی پای تهیونگ گذاشت
+مرسی ته ته،این تا شب احتمالا هیتمو کنترل کنه
تهیونگ لبخند شیطونی زد و دستشو روی دست‌ کوک گذاشت
_ولی میتونستم بجای همبرگر تا شب تورو بخورم‌
جونگ کوک سرخ شده بهش نگاه کرد ولی بعدش فورا چشماشو بست
+نگوووو
تهیونگ خندید و سمتش خم شد و لباشو بوسید
_دیشب که خجالت نمیکشیدی توله
هنوز ناله های صبحت تو گوشمه
جونگ کوک گوشاشو با دستاش جلوی صورتش گذاشت و سرشو چرخوند اونور
تهیونگ زد زیر خنده و ماشینو‌ روشن کرد و گوشیشو برداشت و به یونگی زنگ زد
_هیونگ،دوست دارید بریم کدوم رستوران؟
¥نمیدونم هرچی خودت اوکی بودی
بعد از یکم صحبت تصمیم گرفتن به یکی از رستورانای نزدیکشون برن‌که داخل ساحله
وقتی به رستوران رسیدن و بعد از پارک کردن ماشین ازش میداه شدن جونگ کوک با ذوق به همجا نگاه میکرد
+اینجا خیلی قشنگه ته
تهیونگ که از دیدن ذوق جونگ کوک ناخواسته لبخند میزد دست جونگ کوکو گرفت تا پشت یکی از میزا بشینن و از انتخاب یه رستوران ساحلی خوشحال شد

my rabbit Where stories live. Discover now