Ọkara efu | ( آکانه) | VKOOK

¹⁰مسکو

خب بعد از یک مدت طولانی سلام
من چون حمایتی ندیدم از این فیک مدتی انپابلیشش کرده بودم
و بعد از مدت ها این اولین پارتیه که دارم مینویسم
امیدوارم خوشتون بیاد
و لطفا فیک رو با دوستاتون در اشتراک بذارین
برام کامنت بذارین و ووت فراموش نشه😉😂🩵

_________________

بعد از ۳ساعت پرواز حالا رسیده بودن به مسکو
شهر سرد روسیه

جونگ کوک با احساس راحتی از رات که با کنترل کننده ای که تهیونگ بهش داده بود بدست اورده مشغول خوندن کتابش بود
که مهماندار بهش تذکر فرود رو داد
باید کمربتد ایمنیشو میبست و کیم رو بیدار میکرد

حتی ازینکه بخواد به تهیونگ دست بزنه نفرت داشت
حتی تنفر شخصی هم نبود
هرکسی که کیم تهیونگ رو میشناخت تقریبا ازش‌متنفر بود
اون میتونست از قدرتش و گرگ قدرتمندش جور دیگه استفاده کنه
ولی اینکارو نکرده بود
اون تبدیل شده بود به بزرگترین مافیا توی جهان
که توی سه کشور حکمرانی میکرد
حتی خیلی از مقامات دولتی هم خریده بود
شاید برای همین همچنان راحت اینور و اونور میگرده

با یاد اوری کارهایی که تهیونگ انجام میداد اخمی کرد
چند ضربه شونش زد تا بیدارش کنه

_هی،بیدار شو هواپیمات داره فرود میاد

وقتی بازم واکنشی از تهیونگ ندید محکم تر شونشو تکون داد

_کیم تهیونگ بیدار شو..!

تهیونگ که بعد از چندین روز یک خواب نسبتا راحت رو تجربه کرده بود با تکون خوردن مدام شونش با اخم بیدار شد

و با همون صدایی که در حالت عادی بم و ترسناکه و الان هم بخاطر خواب بم تر شده جوابشو داد

_خیلخب کوک،بیدارم.

بخاطر سردردی که از نخوابیدن ها و کم خوابیدن ها داشت اخمی کرد

درحالی که سعی میکرد با انگشتاش شقیقه هاشو ماساژ بده با لحن دستوری به کوک هشدار داد

_اینجا سعی میکنی خراب کاری نکنی،حتی سعی هم نه
اینجا اصلا خراب کاری نمیکنی کیم جونگ کوک
من اینجام تا خراب کاری چند نفرو جمع کنم بنابراین اصلا حوصله ندارم که پشت توام بخوام این کارو انجام بدم

<چی باعث شده به این گرگ احمق روبروت اعتماد کنی باتوجه به چیزایی که میدونی،باید بکشیش
بکشش>

با شنیدن صدای رومخی که اکثرا درحال خراب کردن روزاش بود گره اخمش محکم تر شد

جونگ کوک بعد از سخنرانی بلند و بالای تهیونگ چشماشو تابوند

چی باعث شده فکر کنه قراره به حرفش گوش کنم؟

ولی اگه فهمیده باشه چی؟ یعنی باید احتیاط کنم؟