تهیونگ دستش رو روی شقیقهش فشار داد. صدای توی سرش بلند شده بود. همون نجواهای آشنایی که همیشه وقتی به جونگکوک فکر میکرد، تو ذهنش طنین میانداخت.
"این احساسو نادیده بگیر. ضعیفت میکنه."
"ولی نگاهش… داغ بود. لبخندش واقعی بود. اون… فرق داره."
نفسش رو محکم بیرون داد و خودش رو از صندلی بلند کرد. باید خودشو مشغول میکرد. اما به چی؟ به غذای نیمهخوردهش که دیگه هیچ طعمی نداشت؟ به مدارک گمشدهای که توی گوشهی ذهنش اخطار قرمز زده بودن؟ یا به صدای بم جونگکوک که هنوز ته سینهش طنین داشت؟
حرکت کرد سمت پنجرهی قدی سالن، دستهاش رو توی جیب شلوار پارچهای مشکیش فرو برد. پشت سرش، جین و نامجون آروم در مورد یه موضوع نامفهوم حرف میزدن. شوگا مثل همیشه ساکت بود، با دست راستش روی میز ضرب گرفته بود و تو فکر بود. اما تهیونگ؟ توی یه دنیای دیگه گیر افتاده بود.
دنیایی که توش فقط یه نفر بود.
"تهیونگ، زیادی تو فکری."
با شنیدن اون صدا، یه چیزی ته شکمش فرو ریخت. همون صدای آشنا، همون تن صدای محکمی که حالا با شیطنت و بازیگوشی آمیخته شده بود.
آروم پلک زد و برگشت.
جونگکوک بود.
تکیه داده بود به درگاه سالن، با یه لبخند کج که هیچجوره نمیشد نادیدهش گرفت. چشمای درشت و پر زرقوبرقش مستقیم توی چشمای تهیونگ قفل شده بود.
تهیونگ آب دهنش رو قورت داد. از کی؟ از کی اینقدر تاثیرپذیر شده بود؟
جونگکوک بیخیال، اومد جلو. دستاشو تو جیب شلوار جین سورمهایش فرو برده بود و یه پیراهن سفید که دکمههای بالاش باز بودن، تنش بود. ازش بوی مرکبات و عطر تلخی که همیشه میزد بلند میشد.
"گم شدن مدارک بهونهست؟ یا واقعاً تو حال خوبی نداری، تهیونگ؟"
"اکانه، اینجا چیکار میکنی؟" تهیونگ سعی کرد لحنش محکم باشه، اما خودش میدونست اون لرزش جزئی توی صداش رو.
"دلم برات تنگ شده بود." یه جمله، به همین سادگی.
تهیونگ نفسش رو محکم بیرون داد و یه لحظه چشماشو بست. توی سرش اون صدا باز نجوا کرد.
"این یه تلهست. عقب بکش."
"نه..."
ولی مگه میتونست دروغ بگه؟ این حس… این حسی که فقط جونگکوک باعثش میشد، هیچ شباهتی به چیزایی که قبلاً تجربه کرده بود نداشت.
جونگکوک انگار که افکارش رو خونده باشه، یه قدم دیگه جلو اومد. فاصلهشون به دو قدم رسیده بود. تهیونگ حس میکرد هوا توی اون محدوده غلیظتر شده. بوی عطر جونگکوک، گرمایی که از بدنش بلند میشد…

BẠN ĐANG ĐỌC
Ọkara efu | ( آکانه) | VKOOK
Lãng mạncouple:vkook,namjin,secret genre:Omegaverse،action,mafia یه کلمه در زبان ایگبو هست به نام«Ọkara efu» یعنی کسی ک تورو کامل میکنه، وقتی که نباشه نصفه و نیمه میشی و زندگیت بی معنیه کیم تهیونگ انیگمای قدرتمندی که بر سه کشور ژاپن ،کره و روسیه حکمرانی...