_نامجون بهت گفتم خوبم و اتفاقی نیوفتادهدرسته
اونا الان توی سئول بودن و نامجون هیونگ برتر بودنش گل کرده بود
رنگ چشمای تغییر کرده تهیونگ عامل نگرانیش بود که یونگی هم متوجهش شده بود
و داشت با جو دادن به قضیه حمله حواس بقیه رو از روی نگرانیش پرت میکرد
مثلانامجون که تقریبا داشت پشت سر تهیونگ میدویید انقدر که اون پسر تند تند راه میرفت اخمی کرد و دوباره غر زدنش رو شروع کرد
_بهت گفتم بذار من یا یونگی باشیم تا تنها نباشی
اگه ما بودیم این اتفاق نمیوفتادتهیونگ ثانیه ای صبر کرد و با نفس های عمیق سعی در کنترل خودش داشت تا چیزی نگه که هیونگش ناراحت شه
از پرحرفی و نگرانی الکی نامجون کلافه شده بود ولی باز هم تمام سعیش رو میکرد تا واکنشی خلاف میل برادرش نشون نده_هیونگ اگه شما میومدین هیچ اتفاق دیگه نمیوفتاد،فقط شما هم مورد حمله قرار میگرفتین و ممکن بود اسیب ببینین
علاوه بر این کارای اینجا و ژاپن رو هوا میموند
و لازمه جین رو یاد اوری کنم؟اگه تو میومدی که قطعا اون بچه خوشگل هم دنبالت میومد
تو تموم سالای زندگیم انقدر سخنرانی طولانی ای نداشتم امیدوارم متوجه منظورم شده باشی نامجونانامجون با حرف های تهیونگ کاملا موافق بود و خودشم میدونست همشو فقط خیلی نگران تهیونگ شده بود و کنترلش رو از دست داده بود
_صبر کن ببینم،تو الان به همسر اینده من گفتی بچه خوشگل؟حواست باشه چجوری خطابش میکنی تهیونگ..!
تهیونگ چیزی به واکنش تدافعی برادرش نگفت و فقط چشم هاش رو چرخوند و ادامه مسیر باقی مونده رو تا ماشین طی کرد
پشت دو برادر غرق شده در مکالمه جونگ کوک و یونگی ای بودن که انگار یونگی هر لحظه اماده حمله کردن به جونگ کوک بود
از اول که با افراد نزدیک تهیونگ اشنا شده بود متوجه این شده بود که یونگی اصلا ازش خوشش نمیاد ولی امروز کاملا متفاوت از هر وقت دیگه ای که تا الان دیده بودش، بود.
جوری با چشم هاش تیر های زهراگین به سمت جونگ کوک پرت میکرد که کوک نتونست تحمل کنه و با اخم غلیظ و رایحه از کنترل خارج شدش برگشت سمت یونگی_میشه بگی مشکل فاکیت چیه؟
یونگی با شنیدن صدای اون مرتیکه ای که هیچ ازش خوشش نمیومد به راهش ادامه داد و بی توجهی رو پیش گرفت
جونگ کوک که واقعا حرصش در اومده بود شونه یونگی رو گرفت و چرخوندش سمت خودش
_همین الان دهن کوچولوعه رومختو باز میکنی و جواب سوالمو میدی،چون کم کم داری عصبیم میکنی
یونگی بعد از شنیدن جمله ای که جونگ کوک بهش گفت نیشخندی زد و ابروی چپش رو بالا انداخت
_نه بابا؟چشم سرورم امر دیگه ای ندارین؟
![](https://img.wattpad.com/cover/369169994-288-k939140.jpg)
ŞİMDİ OKUDUĞUN
Ọkara efu | ( آکانه) | VKOOK
Romantizmcouple:vkook,namjin,secret genre:Omegaverse،action,mafia یه کلمه در زبان ایگبو هست به نام«Ọkara efu» یعنی کسی ک تورو کامل میکنه، وقتی که نباشه نصفه و نیمه میشی و زندگیت بی معنیه کیم تهیونگ انیگمای قدرتمندی که بر سه کشور ژاپن ،کره و روسیه حکمرانی...