سلام بعد یک مدت نسبتا طولانی
نمیتونم کامل شرح بدم ولی اتفاقای زیاد و بزرگی و تغیرات بدی توی زندگیم اتفاق افتاد که چندین ماه نتونستم سمت نوشتن بیام
شما به بزرگی خودتون ببخشین
بریم که این پارتو داشته باشیم
امیدوارم خوشتون بیاد
_____________________جونگ کوک بعد چند ساعت فضولی توی اون خونه کم کم داشت حوصلش سر میرفت
اگه توی کره بودن کارای زیادی برای انجام دادن داشت ولی اینجا تقریبا هیچ کاری از دستش برنیمومدسعی کرد با کمی گشت زدن تو خونه چیزی پیدا کنه ولی هیچی پیدا نکرد و کلافه تر از قبل بود
به دلیل رات بی موقعش و رفتارایی که ازش سر زده بود عصبی بود و چندین ساعت بود که چشمش به اون مرد سنگی چشم نقره ای نیوفتاده بودتصمیم داشت یک لیوان قهوه بخوره تا شاید این کلافگی برطرف شه و وقتی داشت به سمت اشپزخونه میرفت صدای باز شدن در خونرو شنید
به سمت در برگشت و تهیونگ رو جلوی در دید که در حال در اوردن پالتوی بلند مشکیش بود و سرش پایین بود
سعی کرد خودشو محکم نشون بده و به تهیونگ بفهمونه هیچ اتفاقی نیوفتاده_سلام
با بالا اومدن سر پسر بزرگتر خون تو رگاش یخ زد
اون چشمای مشکی رنگ که سرما ازش بیرون میزد صد برابر ترسناک تر از چشمای نقره ای مرد بودتهیونگ بی هیچ حرفی و با سکوت کامل زل زده بود بهش و انگار داشت روحشو سوراخ میکرد
وقتی جوابی از سمت پسر نشنید کمی نگران شد و به سمتش حرکت کرد
دو قدم مونده بود بهش برسه که تهیونگ بدون هیچ واکنشی و انگار جونگ کوک اونجا وجود ندار به سمت اتاق حرکت کرد
جونگ کوک که از قبل کلافه و عصبی بود با دیدن این رفتار مرد احساس کرد خونش به جوش اومده
چند تا نفس عمیق کشید ولی این باعث نشد که رایحه خشمگین و قوی مرکباتش توی تونه نپیچه
تهیونگ که تک تک واکنشای پسر رو زیر نظر داشت
و با بلند شدن رایحش بیشتر مطمئن شد نیشخندی زدجونگ کوک این تهیونگو نمیشناخت
شاید تهیونگ با چشمای نقره ای اونقدر ها شناخته شده نبود ولی جونگ کوک یک چیزایی رو راجب خودش،اخلاقش و عادت هاش میدونستولی این تغییر رنگ فاحش توی چشماش همه چیز رو زیر سوال میبرد
کوک میدونست رنگ چشمای تهیونگ با احساساتش ارتباط مستقیم دارن و اینکه الان چشمای پسر مخلوطی از تمام رنگ ها بود دیگه هیچ ایده ای نداشت که قراره چه اتفاقی بیوفته
سعی کرد ذهن خودشو مشغول مرد نکنه بنابر این به سمت اشپزخونه رفت تا برای خودش یک لیوان قهوه درست کنه
البته که جونگ کوک پررو تر از این حرفا بود که با یک بار نادیده گرفته شدن مثل بدبختا دیگه کاری نکنه

ŞİMDİ OKUDUĞUN
Ọkara efu | ( آکانه) | VKOOK
Romantizmcouple:vkook,namjin,secret genre:Omegaverse،action,mafia یه کلمه در زبان ایگبو هست به نام«Ọkara efu» یعنی کسی ک تورو کامل میکنه، وقتی که نباشه نصفه و نیمه میشی و زندگیت بی معنیه کیم تهیونگ انیگمای قدرتمندی که بر سه کشور ژاپن ،کره و روسیه حکمرانی...