couple:vkook,namjin,secret
genre:Omegaverse،action,mafia
یه کلمه در زبان ایگبو هست به نام«Ọkara efu»
یعنی کسی ک تورو کامل میکنه، وقتی که نباشه نصفه و نیمه میشی و زندگیت بی معنیه
کیم تهیونگ انیگمای قدرتمندی که بر سه کشور ژاپن ،کره و روسیه حکمرانی...
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
کلاب هنوز زنده بود. تهیونگ از پنجرهی دفترش، نورهای نئونی بنفش و قرمز رو نگاه میکرد که روی خیابونهای خیس سئول منعکس شده بودن. دستش دور لیوان کریستالی شراب برفی حلقه شده بود، اما هنوز نخورده بودش. بوی تلخ و کمی شیرینش، ترکیب شده با عطر سیگار نیمهسوخته روی زیرسیگاری، فضای سنگینی توی اتاق ایجاد کرده بود.
همین لحظه، در باز شد.
صدای قدمهای آروم، مطمئن، کمی سنگینتر از همیشه. تهیونگ لبخند کمرنگی زد و بدون اینکه برگرده، گفت: "دیر کردی، اکانه."
جونگکوک درو بست، یه نفس عمیق کشید. لعنتی، حتی بعد از چند ماه، هنوز به این اسم عادت نکرده بود. اکانه. یه اسم ژاپنی که معنیشو نمیدونست، ولی تهیونگ همیشه با یه لحن خاص صداش میزد. یه جورایی اذیتش میکرد.
"سرم شلوغ بود." اومد جلوتر، نشست روی صندلی روبهروی تهیونگ. "میخوای بگی دلت تنگ شده بود؟"
تهیونگ آروم سرشو به طرفش چرخوند. یه برق خاص توی چشمای طلاییش بود. از اون برقایی که انگار هزار جور احساس متناقض پشتشون قایم شده بود. یه لحظه انگار دلتنگ بود، یه لحظه انگار میخواست خرخرهی جونگکوک رو بجوه، لحظهی بعد یه پوزخند شیطنتآمیز روی لبش نشست.
"دلتنگ؟ نه، ولی دوست داشتم ببینم امشب چه نقابی زدی، اکانه." تهیونگ یه دستی از توی جیبش بیرون آورد و روی میز کوبید. " امشب قراره روباه شی، یا شکارچی؟"
جونگکوک دستاشو روی زانوهاش گذاشت، یه کم جلوتر خم شد. "تو هم مثل همیشه گرگی؟"
"من همیشه گرگم، اکانه." تهیونگ چشمکی زد، انگشتاشو روی لبهی لیوانش کشید. "سؤال اینه که تو تا کی میخوای توی قلمروی من زنده بمونی؟"
جونگکوک دندوناشو روی هم فشار داد. تهیونگ باهاش بازی میکرد، همیشه همینطور بود. ولی اون امشب... یه چیزی توی نگاهش فرق داشت.
"چرا حس میکنم یه چیزیت شده؟"
تهیونگ یه لحظه ساکت شد. یه ثانیه فقط نگاهش خیره به جونگکوک موند، بعد یهو بلند خندید. یه خندهی بیثبات، بین جنون و شوخی. جونگکوک ناخودآگاه انگشتاشو تو هم قفل کرد.