•jk's pov•
با دقت به عکس های داخل گالری خیره بودم. اگه مغزم رو به کار مینداختم، شاید میتونستم از این عکسا سرنخ های خوبی رو از گذشته پیدا کنم…
اون شخصی که وسط تصویر بود، مطمئنا باید جیمین باشه. اینجا جیمین کمی غمگین به نظر میاد، ولی تهیونگ کاملا راضی نشون میده. یعنی ممکنه اون شخصی که باهاش رابطه داشتم جیمین بوده باشه که بعد از ترکش، به تهیونگ روی آوردم؟نامجون انگار شخصیت رهبر و هدایتگری داشته. از طرز ایستادن و مدل کنار هم قرار گرفتن دستاش میتونم اینجور حدس بزنم که اون در گذشته، لیدرمون بوده.
جین با اون شونه های پهن که کمی خم شدن و لبخند کوچیکی که به لب داره، بیشتر مثل شخصیت های دلسوزیه که داره کنار بچه هاش عکس میندازه. پس شاید در گذشته، اون یه جورایی واقعا برامون پقش بزرگتر رو ایفا کرده.
هوسوک، برعکس الان، یه لبخند به لب داشته که به راحتی میشه فهمید شخصیت خون گرم و مهربونی داشته.
و یونگی، اون به نظر میرسه بیشتر این جمع رو مثل رفقا و برادرای کوچیکترش ببینه.
از حالت چهره و نشستن خودم هم، میتونم اینطور بگم…اون موقع هنوز یه خانواده داشتم…
این جیمین بود؟
YOU ARE READING
S̷l̷o̷w̷ ̷d̷e̷a̷t̷h̷
Fanfiction|مرگ تدریجی| کائنات دو تا رئیس مافیا رو کنار هم قرار میده که از قضا کیم تهیونگ آلفای خون خالص پک فکر میکنه که جئون جونگ کوک مسبب تمام بدبختیهاشه. طی یه درگیری جونگ کوک ضربه ای به سرش میخوره که باعث میشه حافظش رو از دست بده حالا کیم تهیونگ که تصمیم...