-سفر خوش گذشت جناب ویکتور خان؟
-عااااح یونگی عالی بود خستگی کل این مدت دراومد از تنم !
-حق داری منم با دوس پسرم میرفتم هلند بهم خوش میگذشت...
-این دفعه تو برو من جورِ تو رو هم میکشم جبران میکنم ...با خنده ضربه ای به شونم زد و از اتاق خارج شد
بعد از حدودا ۶ماه تونستم با کوک یه سفر خارجی برم ...بقیه سفرامون معطوف شده بود به ججو و چین که اصولا کاری بود و کوک بعنوان همکارمون همراهم بود و نهایتا یکی دو روز رو مختص به خودمون داشتیم ولی این سفر ۵روزه خیلی فرق داشت برای دوتامون ...
در ظاهر سفر بود اما پر از اتفاقات مختلف و البته مهم!در با شدت باز شد و یونگی با تبلت به سمت میزم هجوم آورد ...
-چی شدهههه
-وای ته اینو ببین ...مدیر عامل معروف تهیونگ کیم با شریک زندگی خود ظاهر شد.
دیروز عصر، کیم تهیونگ، مدیرعامل مجموعه ی ویکتور ، در یک مکان عمومی با یک شریک جوان همجنس خود دیده شد.
از آنجایی که او همجنسگرا به نظر می رسد ، روابط عاشقانه او تا به امروز پنهان مانده است.افشای رابطه ی مخفیانه ی کیم تهیونگ رییس شرکت ویکتور و پارنتر همجنس اش
هجوم این اخبار یعنی روزی که ازش میترسیدم فرا رسید .
-تهیونگ چیکار کنیم؟مطمئنم براش آماده ای !
+بگو سهامدارا جمع بشن جلسه داریم اول باید تیم خودمونو توجیح کنم ...خودمو مرتب کردم و نفس عمیقی کشیدم که جانگکوک زنگ زد ...
-ته...تهیونگ اینا چیه تو سایتا ؟
-کوکی ... کوکییی به من توجه کن هیچ سایتی رو چک نکن بیا اتاق من اوکی؟
YOU ARE READING
His Eyes [چشمانش]
Romance●تکمیل شده● اسم: His Eyes [چشمانش] وارد مغازه ی شبونه میشه و چشمش فروشنده ی کوچولوشو میگیره -چه چشمای بزرگی! -با من بودین؟ ژانر : مافیایی - اسمات - عاشقانه - روزمرگی کاپل: تهکوک - یونمین - نامجین #مافیایی #فول_اسمات #اسمات #عاشقانه #خشن #انگست ...