part 38

63 5 1
                                    

بعد رفتن یونگی تنها شدیم
نگران نگاهمو به تهیونگ دوختم که خیره نگاه مهربونشو بهم دوخته بود اشاره کرد برم روی پاش بشینم ...

با بیحالی رفتم سمتش سرشو فرو برد  توی گردنم و بوسه ای گذاشت

-نمیزارم هیچ اتفاقی برامون بیوفته همسر قشنگم  ... میدونی که ؟
+چیو؟
-که من دوست دارم...
+منم دوست دارم

عصر اون روز یکی از خبرنگارای دیسپیچ که از قضا عامل پخش خبرا بود سر رسید و داخل دفتر تهیونگ جلسه ی مطبوعاتیشو شروع کرد ...
تهیونگ زیباتر از همیشه با نگاه جسور و قدم هایی قوی ظاهر شد

•خب جناب کیم تهیونگ نظرتون درباره شایعات اخیر چیه ؟°شایعه ای در کار نیست

¡Ay! Esta imagen no sigue nuestras pautas de contenido. Para continuar la publicación, intente quitarla o subir otra.

•خب جناب کیم تهیونگ نظرتون درباره شایعات اخیر چیه ؟
°شایعه ای در کار نیست . حقیقته
•یعنی رابطتون رو تایید میکنه؟
°بله چرا که نه
•اخه شما با همجنستون بعنوان پارنتر دیده شدید !!!
°مشکلش چیه؟ شما خودتون پارتنر دارید؟
•عاام بله ولی دختره
° غیر از اینه که در کنارش احساس خوبی دارید ؟
•بله دقیقا یعنی میخواید بگید بخاطر احساس خوب کنار همجنستون هستید؟
°دقیقاااا همه ی ما آدما بخاطر حس امنیت، احساس ارامش و راحتی ، دریافت عشق وارد یک رابطه میشیم و بنظرم وقتشه که مردم با این موضوع کنار بیان و بپذیرن که عشق فقط به جنس مخالف نیست ... عشق همیشه عشقه !!!چه از همجنس باشه چه غیرهمجنس... چه بسا عشقی که به همجنس خودت پیدا میکنی خیلی خیلی قوی تره ... جنسش فرق داره ... بنابراین بهتره مردم ما هم بروز بشن و این مسائل رو بپذیرن ....کره کشور پیشرفته ای هست اما بخاطر همین افکار قدیمی من و همسرم در کشور دیگه ای ازدواجمون رو ثبت کردیم تا مورد قضاوت قرار نگیریم . حالا هم مثل یک مرد قوی از همسرم حمایت میکنم و به وجودش در کنار خودم افتخار میکنم
•شجاعتتون مثال زدنیه ...جای هیچ توضیحی باقی نمونده مصاحبه ی ما تمومه

با اتمام مصاحبه من و یونگی نفس های حبس شدمون رو رها کردیم

-تهیونگ خیلی قوی ظاهر شد فشار زیادی روشه میدونم لازم نیست بگم ولی ... مراقبش باش تا این دوره بگذره

سری تکون دادم و رفتم سمتش
-بیبی حالا دیگه راحتیییم دیدی نگرانی نداشت!
+بنظرم تازه اولشه
-اره خب هی قراره بیان و عکس بگیرن و اینا ولی خب یه مدته تموم میشه اینم ... بیا فعلا بریم سایتارو ببینیم چه خبره !

His Eyes [چشمانش]Donde viven las historias. Descúbrelo ahora