His Eyes [چشمانش]

part 35

نفس عمیقی گرفتم و رفتم سمت منشی ...

-سلام وقت بخیر آقای کیم تهیونگ رو میخواستم ببینم بگید اقای جئون جانگکوک اومده برای ملاقات ...

*چند لحظه صبر کنید ... بعد از تماسی که گرفت به سمت طبقه ۲۰ام ساختمون راهنماییم کرد ...

وارد اسانسور شدم استرسم هر لحظه داشت بیشتر میشد ...
به مرز پشیمونی رسیده بودم که به طبقه ی مدیریت رسیدم...

از آسانسور پیاده شدم رنگ و تم این طبقه کلا فرق داشت سفیییید سفید بود ... یه تم سفید-نقره ای  و با گل های آپارتمانی بزرگ ....

انتهای سالن دو تا دختر بودن نزدیک که شدم گفتم میخوام اقای کیم رو ببینم و وارد اتاقی شد بعد از چند دقیقه بیرون اومد و درو برام باز نگه داشت تا برم داخل ...

تشکری کردم و وارد اتاق شدم به محض ورودم یه دفتر بسیار بزرگ رو دیدم که دور یک میز چند نفری در حال صحبت بودن در ابتدای ورودم یونگی و تهیونگ هردو سر بلند کردن و بهم نگاه کردن...

تهیونگ لبخند محوی زد و گفت تو دفتر کناری  منتظر بمونم

بی سر و صدا رفتم سمت مبل و نگاهشون کردم ...خیلی جدی داشتن صحبت میکردن و هر از گاهی برگه ها و پرونده هارو نشون هم میدادن ...

دقایقی بعد ۳نفر از افرادی که داخل جلسه بودن خداحافظی کردن و یونگی با لبخندی از اتاق خارج شد و تهیونگ اومد سمت میزش ...

-چطوری عزیزم؟
-خوبم ممنونم جلسه ی مهمی بود؟
-اوه نه نگران نباش
-هوووم ...

بعد از درخواست دوتا قهوه نگاهم کرد
-چیزی شده کوک؟
-نه فقط خواستم ....

از پشت میز بلند شد و اومد کنارم نشست
-چی عزیزم ؟ بگو چی باعث شده بیای شرکت
-میخواستم بهتون رزومه بدم

ابروهای تهیونگ ناخودآگاه بالا رفت و یهو شروع به خنده کرد
-چی از این بهتر ... خب تو خونه میتونستی اینکارو کنی ...
-نه میخواستم فضای کاری باشه دیدم تو سایت آگهی دادید برای استخدام ...خب منم تازه درسم تموم شده و باید کارورزی یک شرکتی رو انتخاب کنم و شاید بتونم خودمو ثابت کنم پس فکر کردم بیام پیش خودت چون فیلد کاری شما تایپ مورد علاقه ام هست و میتونم تو افتتاح شعبات بعدی کمکتون کنم ...