part 12

80 15 1
                                        

جین:تهیونگشی گوشیت داره زنگ میخوره

تهیونگ همونطور که دستکش ظرف شویی رو درمیاورد به سمت گوشیش رفت و از روی میز برداشت و بعد از وصل کردن به گوشش نزدیک کرد
_او جونگکوکی
باشه باشه فعلا
گوشی رو قطع کرد و سرشو بالا گرفت که دید هشتا چشم دارن نگاش میکنن
جیهوپ با یه حالت متعجب پرسید
- جونگکوکی؟؟
تهیونگ چشم چرخوند و گفت:
- هیونگ گیر نده
جین پرسید
_ چی گفت حالا
+گفت نزدیکن
در ثانیه همشون سریع و هول شده سمت در سالن رفتن جز نامجون
+نامجونشی تو نمیری؟
نامجون بعد خنده کوتاهی گفت:
_ بهتره من برم جایی رو آماده کنم برا جیمین
+ اوه یادم نبود
هردو به سمت سالن رفتن که نامجون گفت
_من میرم بالا بالشت و پتو بیارم
به سمت راه پله ها رفت که یوکی با سرعت نور از پله ها پایین اومد و به سمت تهیونگ رفت
_ ته ته بنظرت کودوم رو جیمین دوست داره
تهیونگ و نامجون شوکه شده بودن و با خنده نگاه به دوتا دسته گل تو دستای یوکی کردن
یه دسته گل رز آبی و یه دسته گل ارکیده بنفش
نامجون پرسید
_ هی وروجک اینارو کی گرفتی؟
° از آقای لی خاستم بگیره
+خب از من میخایی انتخاب کنم؟
° جیمین کودوم رو دوست داره؟گفتم شاید تو بهتر بدونی
+جیمین آبی دوست داره ، بنظرم رز آبی گذینه بهتریه

ارکیده های بنفش رو روی میز آشپزخونه گذاشت و با رز های آبی تو دستاش به سمت جیهوپ و جین که روبه‌رو در سالن مشغول صحبت بودن رفت
.
.
به در عمارت رسیدن و نگهبان در رو باز کرد و پشت در سالن ماشین توقف کرد
جونگکوک از ماشین پیاده شد
یونگی به سمت جیمین خم شد و گفت
_آماده ایی؟؟
جیمین همونطور که با چشمای درشت شده تو چشمای یونگی خیره بود و برای بار دوم امروز لپاش گل مینداخت گفت
_میتونی کمکم کنی روی پایی که سالمه بلند بشم؟؟
یونگی در یک لحظه حالت چهرش پوکر شد گفت
_باشه

با کمک یونگی بلند شد و روی پای سالمش ایستاد
ایستاده بود و به این فکر می‌کرد چطوری قدم بر داره که دوباره درثانیه خودش رو روی هوا دید
_کافیه جیمین بهتره خجالت رو بزاری کنار
الانم گردن منو محکم بگیر نیوفتی

[لازمه بگم که دوباره لپاش گل انداخت؟؟]
[یونگی هرچی خجالت تو بچم بود امروز کشید بیرون]

سفیدی صورتش در کنار لپای قرمز شدش ترکیب قشنگی بود که لبخند رو لب یونگی آورد
به سمت در سالن که جونگکوک باز گذاشته بود رفتن و وارد سالن شدن

خب هیچ کودوم انتظار اینو نداشتن ...
صدای صحبت و خنده یکهو قطع شد و همه چشم ها سمت جیمین و یونگی بود
حتی یوکی با چشمای سیاهش که الان درشت شده بود
جیهوپ لبخند روی لبش محو شد و خیره شده بود
جین و تهیونگ برعکس جیهوپ لبخند روی لبشون کشیده تر شده بود
جونگکوک و نامجون هم بهم نگاه کردن و از چشمای هم خوندن که باید جو رو عوض کنن
نامجون با خوشحالی گف
_خوش اومدی جیمین
و به کاناپه که برای جیمین آماده کرده بود اشاره کرد و گفت
_یونگی میتونی جیمین رو فعلا بزاری روی کاناپه

Love Is here ☆○•° عشق اینجاستWhere stories live. Discover now