part 17

33 5 6
                                        

●○●○●○●○●○●○●○●○●○●○●○●○•°☆

_اومم خوشمزس
×ولی من هنوز برام سواله
+یوکی غذاتو تموم کن امشب باید زود بخوابی فردا کار داریم
×جیمین تو یه فرشته ایی
_هوم؟چرا؟
×از وقتی اومدی قوانین سخت عمو داره زیر پا گذاشته میشه
_کودوم قوانین؟
×باورت میشه اولین باره پاستا میخورم؟
_اوه اینم مثل کیک ممنوعه؟
×خب فکر کنم دیگه نیست
+تا وقتی خودم براتون درست کنم نیست
×بگو تا وقتی جیمین بخاد نیست
+شنیدی اون موقع چی گفتم؟
_فردا چخبره که کار داریم؟
+یوکی باید یه مدرسه انتخاب کنه
×چی؟قراره برم‌مدرسه؟؟
+درسته
×الان باید خوشحال باشم یا ناراحت؟
_قطعا خوشحال،اونجا کلی دوست پیدا میکنی
×اوکی فهمیدم باید ناراحت باشم
_دوست نداری؟
×از آدمای غریبه بدم میاد
_یه زمانی منم غریبه بودم
×بهرحال برام اصلا جالب نیست،اما خب چون دیگه لازم نیست فقط تو خونه باشم خوشحالم

یونگی با یه پوشه به سمتشون اومد
+اینا لیست مدرسه هاییه که من تاییدشون کردم با عکساشون،ببین و فردا همراه جین میری که حضوری ببینی

×اینکه حق انتخاب دارمم خوشحالم
+همشون خصوصین
الانم میتونی بری اتاقت
×میتونی دیگه چیه؟بگو مجبوری بری اتاقت

پوشه رو از روی میز برداشت
×عمو بهتره حواست به جیمین باشه و اذیتش نکن
+هی بچه پرو وایسا ببینم

با حرکت کردن یونگی به سمتش سریع از آشپزخونه بیرون رفت

_نمیترسی؟
+از چی موچی؟
_بازم میگی موچی؟
+نمیتونم؟هیونگت میتونه فقط؟
_نه منظورم اینه که ..

دوباره لپاش گل انداخت و سرشو انداخت پایین
+هومم؟یا چیزیو یادآوری میکنه؟
جیمین سریع سرشو بالا آورد و دستشو تکون داد
_نه نه چیز ... فقط
یونگی به جیمین نزدیک شد اونقدر نزدیک که از صورت جیمین فقط چشم، بینی و لب قابل رویت بود
+فقط؟؟
جیمین نمی‌دونست چیکار کنه و آب دهنشو قورت داد
[هولش بدم؟]
[ثابت بمونم؟]
[یا؟؟]
[خیلی نزدیکه]
+سکوتت فقط نشون میده حدسم درسته
_خ..خیلی نزدیکی..ن..نمیتونم

یونگی دستشو کنار صورتش گذاشت
+نمیتونی چی؟
[لعنتی،ببوسش]
[معطل نکن ببوس]
[اون گیلاسای سرخ..]
[ببین،خوشمزه به نظر نمیاد؟]

یونگی عقب کشید، هوفی کرد و دستش رو روی صورتش کشید
_کمکم میکنی؟
یونگی نگاهی انداخت
+اوهوم،دستاتو بنداز دور گردنم
همونکاری که یونگی ازش خواسته بود رو انجام داد
و یونگی با یک حرکت بلندش کرد
+کجا بریم؟
_بیرون،میخام هوای تازه بهم بخوره
+هوا سرد شده،بیرون نه
_لطفااا،فقط چند دقیقه
+فقط پنج دقیقه
_باشه

به سمت حیاط پشتی رفتن
یونگی خم شد تا جیمین رو روی کاناپه بزاره
جیمین روی کاناپه قرار گرفت
یونگی اومد آروم عقب بکشه ولی گیر کرده بود
+نمیخایی دستاتو ول کنی؟
_سرده
+گفتم که،بریم داخل؟
[موقعیت...]
[الاننن]
[فقط کافیه اون لبای کوفتیتو بزاری روش]

Love Is here ☆○•° عشق اینجاستWhere stories live. Discover now