part 15

84 11 1
                                        

گایز کاور این پارت طراحی رفیقمه🥺✨️گرافیسته
عاشق آهنگ blue side جیهوپم و کلی با این طراحی خفنش ذوق کردم
.
.پارت تهکوکه🐾🐰
.
.
Taehyung:
دانشگاه واقعا خسته کنندس
دلم میخاد برم پیش جیمین و بغلش کنم
دلم میخاد گریه کنم

توی ذهن خودش درحال غر زدن بود گه گوشیش زنگ خورد
_عاح بازم کوک واقعا امروز حوصله ندارم ولی قول دادم بهش
لعنت بهم

بعد گذاشتن ایرپاد توی گوشاش و سوار دوچرخه شدن جواب داد
_سلام جونگکوکشی
+ سلام بیبی چه خبر
_کنار بچه هایی؟ من خوبم تو چخبر
+اره میخایی بیام دنبالت؟
_نه دارم میرم خونه
+خب پس من الان میام پیشت کارت دارم
*جونگکوک گوشی بده بهم بزار باهاش حرف بزنممم
+خدافز میبینمت
بعد از اینکه کوک گوشی رو قطع کرد با خودش گفت
_اون دیگه کی بود؟
چرا میخواست با من صحبت کنه؟
امیدوارم دردسر جدید نباشه

سعی کرد بیخیال باشه و به راهش ادامه بده اما همچنان ذهنش درگیر بود

Jungkook:
_مامان چیکار میکنی؟
+چیه خب فقط میخاستم با دامادم حرف بزنم
_اون هنوز آماده نیستت

سوهی از روی کاناپه بلند شد و گفت
×باورم نمیشه کوک
چرا درمورد ته چیزی به مامانت نگفتی
_سوهی تو دخالت نکنی بهتره
تهیونگ آمادگی آشنایی با خانوادمو نداشت
سوهی دستاشو بالا آورد به حالت تسلیم
+وایی سوهی مرسی که بهم گفتی اگه به کوک بود حالا حالا ها بهم نمیگفت
×قربونت برم خاله راسش اصلا نمیدونستم خبر ندارین

جونگکوک با چشم غره سمت سوهی اومد و گفت
_دنبالم بیا کارت دارم

سوهی با یه لبخند گفت
×با اجازه خاله جون
و پشت کوک به سمت باغ راه افتاد

کوک از حرکت ایستاد و سمت سوهی برگشت
_تو میدونستی که من به تازگی با تهیونگ رفتم تو رابطه و حتما میدونستی مامان از این قضیه خبر نداره
×خب آره
آخه میدونی چیه من تاحالا ندیدم بگی با کسی تو رابطم و اکثر مواقع کوتاه یا وان نایت بود واسه همین یکم از هیجانم از دهنم در رفت
بهرحال که خاله خیلی خوشحاله و اصلا درک نمیکنم چرا مخفیش کردی
نکنه !! با یه نیشخند ادامه داد
نکنه فیکه؟؟

جونگکوک از عصبانیت زبونش رو به لپش فشار میداد
_میبینم ذهنت بدجور درگیر رابطه ماست
×آخه میدونی چیه
فکر نمیکردم تایپت آدمی مثل تهیونگ باشه
یکم برام عجیبه

کوک خنده ایی کرد و گفت
_خودمم مطمعن نبودم ولی میدونی چیه اون بدجور منو درگیر خودش کرده
دلیل کنجکاوی تو رو مطمعن نیستم ولی اگه قرار نیست مفید باشی سر راهمم نباش
×از اون مطمعنی؟
مطمعنی اونم درگیر توعه؟
_مشکل همینه که نزاشتی مطمعن شم و به مامان گفتی
خودم میتونستم به موقع بهش بگم
×اوکی پس میخای مفید باشم؟
بیا بازی کنیم

Love Is here ☆○•° عشق اینجاستWhere stories live. Discover now