#part_217

240 20 0
                                    

#MY_LITTLE_ANGEL

🔥🔥🔥🔥🔥🔥

: خوبی؟؟؟
_ اوهوم داشتم بهت زنگ میزدم....
می خواستم بیام خونت....

ریو با دقت کمرشو لمس کرد : نگو که دوباره...

برایان با استرس سرشو تکون داد

رنگ پریدش همه چیو نشون می داد کلافه و عصبی رو مبل نشست

: واسه چی این همه مدت زندونی شون می کنی دیوونه شدی؟؟؟

تو که میدونی چقد اذیت میشی....

برایان با درد خندید
چجوری باید بهش توضیح می داد تنها راه نجات جونش همینه؟؟؟؟

_ خوبم.... فقط وقت نمی کنم بیرون شون بیارم....

بیشتر اوقات با پارتنرم و کلاب سرگرمم.....

ریو خودشو جلو کشید و نگران غرید : دروغ نگو بچه....

تو این مدت که کلا کلاب نیومده بودی.....

اصلا گیرم که پیش پارتنرت بودی

نمی تونستی دو ساعت ازش جدا شی بری خونه که این بلا سرت نیاد.....

_ خوبم... الکی خودتو ناراحت نکن....

اخرین باره اینجوری می کنم....
میدونم بی دقتی کردم حق با توعه....

ریو : بی دقتی؟؟؟؟ برایان داری دیوونم می کنی....

تو به این میگی بی دقتی....
میدونی دفعه پیش چقد خون از دست دادی....

یادت رفته چجوری گریه می کردیو از در به خودت می پیچیدی....

فک کردی دوباره بهت اسیب میزنم؟؟؟

برایان با درد موهاشو چنگ زد : فقط همین یباره...

ببخشید میدونم سعی داری ازم مواظب کنی....

میدونم سخته بخوای بهم اسیب بزنی ولی مجبورم.....

لطفا درکم کن سوال نپرس چون....

چون نمی تونم جوابی بهت بدم و بدتر شرمنده میشم....

فقط مثل همیشه پیشم باش بزار کاری که فک می کنم درسته رو انجام بدم....

قول میدم هرجا کم اوردم ازت کمک بخوام.... خب؟؟؟؟؟

ریو با چشمای قرمز بهش خیره شد

: اگه بدونی دفعه قبل چقد عذاب کشیدم انقد راحت دربارش حرف نمیزنی بچه.....

🔥🔥🔥🔥🔥🔥

@rosenovelsss

لینک کانال تلگرام مون و بقیه رمانام
رمان اونجا جلوتر پارت گذاری می شه🥃☃️

⚔️🔞 2 MY LITTLE ANGEL🔞⚔️Where stories live. Discover now