#part_277

49 14 1
                                    

عزیزان پارت گذاری رمانا تو تلگرام چند ماه جلوتره🍷🫶
این لینکو تو تلگرام پیس کنید و جوین شید
لینک همه رمانام داخلش هست🥂🦪

@rosenovelsss

#MY_LITTLE_ANGEL

🔥🔥🔥🔥🔥🔥

: بزار ببینم.... بخاطر دیشب؟!؟!

برایان با قدرت خودشو عقب کشید

: نه..... ینی اره ولی دیدنی نیست از داخل درد می کنه بخاطر رابطس.....

زود خوب میشه بیا فقط بخوابیم....

سایروس تیز و با چشمای باریک بهش خبره شد :

چیزیو ازم قایم می کنی؟!؟؟!
برایان ترسیده و نگران سرشو تکون داد

: نه بابا قایم چی.... تموم مدت تو خونه بودن دیگه چیزی ندارم که بخوام قایم کنم....

فقط خوابم میاد می خوام بخوابم..... خستم بیا بخوابیم خب؟!؟؟!

سایروس با اخم بهش خیره شد می دونست داره یچیزیو ازش قایم می کنه.....

: اگه دردت زیاده دکتر خبر کنم....

برایان با درد دراز کشید پتورو دور خودش پیچید

: خوبم خوابم میاد..... سایروس آروم گونه شو لمس کرد
: رنگت سفید شده....

_ هوم من کلا همین رنگی ام‌‌‌.....
: چرا انقد سفیدی؟!؟!

برایان خمار نگاش کرد : بده؟!؟
_ خوبه ولی اینکه انقد سفیدی دردسر سازه.....

: دردسرساز؟؟!؟!
_ آره تاریکی همیشه جذب روشنایی میشه.....

برایان محو خندید کم کم خوابش داشت عمیق می شد

: هومم همونطور که تو جذب من شدی؟!؟؟!

پلکاش روهم افتادن و بدون توجه به دردی که کمرشو می سوزوند خوابش برد.....

سایروس خم شد و نرم گلوشو گاز گرفت : دقیقا همینطوره.....

باید خیلی مواظبت باشم چون من تنها موجود تاریک این دنیا نیستم.....

مطمعنم اگه بقیه ام ببیننت می خوانت.....

ولی نمی تونن تورو داشته باشن..... چون مال منی.....

هیچکس نمی تونه تو این دنیا تورو داشته باش.....

ذره ذره وجودت مال منه برایان اینو همیشه یادت باش...

🔥🔥🔥🔥🔥🔥

⚔️🔞 2 MY LITTLE ANGEL🔞⚔️Where stories live. Discover now