#MY_LITTLE_ANGEL
🔥🔥🔥🔥🔥🔥
رو قسمت خودش دراز کشید خیره به سایروس اروم گفت
: سعی کن فردا فقط لذت ببری....
میدونی انسانا یه حرف خیلی خوب دارن اونم اینه که عمر کوتاه و تکرار نشدنی
پس باید از اون وقتی که داری لذت ببری....
فک نمی کنم شیطان بزرگ شمارو فقط واسه جنگ و کشتو کشتار و عذاب کشیدن به وجود اورده باش.....
نمیدونمم دلیلش چی بوده....
شاید می خواسته چند نفرو واسه خودش داشته باش....کسایی که تا اخرین لحظه بهش وفادارن....
شایدم می خواسته شماها از دنیاش مواطبت کنید....
ولی هرچی که هست نمی خواسته شماها عذاب بکشید.....
فک نمی کنم هیچ موجودی واسه درد و رنج کشیدن به وجود اومده باش.....
هر کس یه مسیریو واسه زندگیش انتخاب می کنه و پیش میره.....
تا اینجا کل زندگیتون مرگ و درد بوده به نظرم وقتشه یکم تغییرش بدید.....
سایروس خیره به سقف نفس عمیقی کشید جوابی نداشت.....
نمی دونست چی بگه
انقد حرفاش عمیق بودن که لازم داشت ساعت ها بهشون فکر کنه.....در کنار درست بودن غلطم بودن.....
باید رویه شو عوض می کرد؟!؟!همین کارو می کرد
بعد از اینکه فرشته های روشنایی رو نابود کرد عوضش می کنه....اینکه شیطان بزرگ چرا اونارو به وجود اورده کاملا معلم و مشخص....
می خواسته همراهان همیشگی داشته باش....
خودشم خوب می دونست نمی خواد عذاب بکشن ولی نمی تونه کاریشون کنه.....
اینجوری نیست که بخواد نگران لحظه به لحظه درد و رنجاشون باش.....
می دونست قرار نیست خوابش ببره
نمی تونست از فکر حرفای برایان بیرون بیاد....اروم چرخید سمتش عمیق خوابیده بود....
بوی ریکاردو عصبیش می کرد
دوست نداشت بجز خودش بوی کس دیگه ای روش باش....
باید یبار جدی بهش هشدار می داد نزدیکش نشه.....
🔥🔥🔥🔥🔥🔥

YOU ARE READING
⚔️🔞 2 MY LITTLE ANGEL🔞⚔️
Romanceاینجا ادامه جلد اول رمان فرشته کوچولوی من پارت گذاری می شه جلد دوم نیست🍷