part 18

81 16 11
                                    

داستان از نگاه جی جی :

"می تونی تو سوال پرسیدن یکم خلاقیت داشته باشی"

"خب من می خواستم اول اینو بپرسم که تو سوال کردی ازم"

به چشم هاش نگاه کردم.تو چشم هایی که حالا کمی پر اشک بود و معلوم بود هر لحظه هزار خاطره داره از جلوش رد میشه

"خب...من تازه اومده بودم دانشگاه،ترم اول،و همه چیز برام جدید بود،تازه یه ماه گذشته بود و من هیچ کاری نکرده بودم،یعنی فقط درس
می خوندم.پزشکی رشته ای بود که آرزوشو داشتم و باورم نمی شد که قبول شدم"

یه نفس عمیق کشیدم و ادامه دادم

"من و کریستینا از بچگی همو می شناختیم.اونم مثل من بود.ما همسایه بودم ولی چیزی که مارو شبیه هم میکرد مستقل بودنمون بود.من و اون همیشه یادگرفته بودیم تنها از پس خودمون بربیایم.همون طور که گفتم مامان بابای من جهانگردن و من سالی یه بار هم به سختی می تونم ببینمشون،مامان بابا ی اونم صاحب دو شرکت بزرگ بودن و خب اونم مثل من مامان باباش رو نمی دید....همه چیز از یه مهمونی شروع شد...خوب اون روز رو به یاد دارم"

*فلش بک

بعد از یک ماه خسته کننده واقعا دلم می خواد آخر هفته رو خوش بگذرونم ولی هیچ نظری ندارم که چطوری

داشتم فکر می کردم که یه مسیج اومد،از طرف کریستینا بود

"به یه پارتی دعوتیم،سریع حاضر شو،تا یک ساعت دیگه میام دنبالت فقط خیلی رسمی نپوش!!!"

"باشه،منتظرم"

سریع رفتم یه دوش گرفتم،موهامو خشک کردم و پایینشو یکم حالت دادم،بعد موهامو بالا بستم

من واقعا نمی دونم چی بپوشم

یه پیراهن کوتاه و ساده ی مشکی برداشتم و پوشیدم،با یه کفشه مشکی پاشنه بلند

من خیلی اهل آرایش نیستم،فقط یه روژلب آلبالویی با یه ریمل ساده زدم

تقریبا یک ساعت گذشته و من منتظر کریستینام

"بیا پایین تو ماشین منتظرتیم"

میدونستم با دوست پسرش میاد،اونا زوج عجیبین

سریع رفتم و سوار ماشین شدم
تمام راه دوست پسر کریستینا حواسش به کریستینا بود و چندبار نزدیک بود به کشتنمون بده

"رسیدیم"

کریستینا گفت و پیاده شدیم

صدای آهنگ تا اینجا داره میاد
اینجا یه خونه ی بزرگه و پر از آدم،یه سری هاشونو می شناسم ولی بعضیاشونو نه

کریستینا یه سری دوستاشو بهم معرفی کرد

"این جیمه،جیم اینم دوست و خواهرم جی جی"
به هم دست دادیم

New love?!Where stories live. Discover now