part 26

71 11 18
                                    

داستان از نگاه جاستین:

یک ربع دیگه اجرا دارم و به طرز عجیبی مضظربم

انگار می خوام برای یه داور اجرا کنم ولی من خوب می دونم که چرا حالم اینجوریه
جی جی
اینو تو ذهنم گفتم و خندیدم،اون تاحالا من رو موقع اجرا ندیده

آروم سرمو از در آوردم بیرون تا بین تماشاچی ها ببینمش
دیدمش،اون به زور داره خودشو از جمعیت رد می کنه و الان رسید به سمت جاش

سرم و آوردم داخل تا کسی منو نبینه
بعد از چند دقیقه همه جا حاموش شد و من فهمیدم موقع اجراس

رفتم روی صحنه و جوری وانمود کردم که انگار ندیدمش،شروع به خوندن کردم
هر از چند گاهی هم از گوشه بهش نگاه می انداختم

اکنم داشت با گوشیش فیلم می گرفت و متوجه نمی شد که دارم بهش نگاه می کنم

رقصنده ها مثل همیشه بهم نزدیک شدم و منم مثل همیشه با رقاص اصلی حرکات و شروع کردم
بیشتر از حرکت کردن اون خودشو بم می ماله

یه لحظه به جی جی نگاه کردم و دیدم قیافش تو هم رفته.میشد غم و عصبانیت رو توی صورتش تشخیص داد.من انقدر محو تماشای جی جی شدم که حرکاتم رو یادم رفت
رقص رو قطع کردم
"بیلیبر های عزیزم من متاسفم ولی من حواسم کاملا به خاطر یک فرد خاص پرته،و راستی می خواستم آهنگ بعدی رو به اون تقدیم کنم"

من اصلا فکر نکردم چی گفتم ولی تنها آهنگی که به ذهنم رسید و مناسب بود "boy friend"بود
شروع کردم به خوندن

خوندنم که تموم شد ایستادم و به جی جی نگاه کردم
"از اون آدم خاص می خوام که بعد از اجرا دم اتاقم بایسته،اسمشو نمی گم چون من زنده می خوامش"
همه از حرفم خندشون گرفت و جی جی گونه هاش سرخ شده بود،دوست دارم زمانی رو که سرخ میشه.

کنسرت تموم شد و بعد کلی بیلیبر ریختن رو سرم و من کلی امضا کردم و عکس گرفتم

تقریبا دو،سه ساعتی از کنسرت گذشته بود،داشتم از سالن خارج می شدم که یاد جی جی افتادم
لعنتی!من فراموش کردم!

با آخرین سرعت سمت اتاق دویدم و طبق انتظارم جی جی رفته بود
یه نوشته گذتشته بود

"من منتظرت شدم و نیومدی×جی جی"

یادداشت رو برداشتم و تو دستم مچالش کردم
سوییچ ماشین رو برداشتم و سوار ماشین شدم

پیدا کردن آدرس دو جهانگرد بزرگ مثل آب خوردنه
به سمت خونشون حرکت کردم

اون جا بیش تر شبیه عمارت بود،به اندازه ی عمارت من بزرگ نبود ولی برای خودش خیلی بزرگ بود

زنگ زدم و در حیاط باز شد
چند تا سگ داشتن دنبالم میومدن که نگهبان جلوشونو گرفت و منو به سمت بالا راهنمایی کرد
در و زدم و جی جی با یه لباس تو خونه و موهای دمب گوشی شده در رو باز کرد
انگار از دیدنم جا خورد

"متاسفم که دیر کردم"

"تو آدرس خونمون رو از کجا می دونی؟"

"پیدا کردن خونه ی دو جهانگرد بزرگ کاری نداره"

"اوه،راست میگی،اصلا یادم نبود"

"من واقعا متاسفم"

"اشکال نداره"
سرشو انداخت پایین و با موهاش بازی کرد.

"نمی خوای دعوتم کنی بیام تو؟"

"اوه لعنتی یادم رفت،بیا تو!"

از خجالت گونه هاش سرخ شده بود و دست و پاشو گم کرده بود.
اون رفت کنار و من رو به داخل دعوت کرد.
روی مبل نشیمن نشستم.

"با این که دیر وقته ولی شربت می خوری بیارم؟"

"ممنون میشم"

اون رفت بهدسمت آشپزخونه.

"تو تنهایی؟"

"اوم،آره یعنی نه،یعنی تام رفت بیرون که چیز کنه.."
بلند شدم و رفتم پشتش و از پشت بغلش کردم،فهمیدم یکم جا خورد چون یکم پرید.

"من که می دونم تنهایی"
اون برگشت و به من با چشمای درشت نگاه کرد.

فلش بک×

"می خوام برام تمام اطلاعات پسر اون جهانگرد بزرگارو پیدا کنی"
من می دونم این کارام مفهومی نداره ولی من از قیافه ی جی جی فهمیدم یه چیزی سر جاش نیست.

بعد از چند روز شماررو پیدا کردم،بعد از چند بار زنگ زدن جوابم رو داد.

"سلام،تام آستین صحبت می کنه،چطور می تونم کمکتون کنم؟"

"سلام،می خواستم بپرسم شما تابستون در چه دانشگاهی تو لندن تدریس می کنین؟"

"من امسال اصلا لندن نمی رم"

"یکی از دوست هام به من گفتن امسا تابستون می تونم شمارو اون جا پیدا کنم"

"اشتباه بهتون گفتن،من تمام تابستون در کانادام"

"متشکرم"

"خواهش می کنم"

تلفن رو قطع کردم.حدسم درست بود.جی جی تو خونه تنها بود.

پایان فلش بک×
__________
Vote va cm faramush nashe.
Shydm follow?kasayi k followm knn ,follow back midm❤
mrC az hamatun


New love?!Où les histoires vivent. Découvrez maintenant