chapter 33

210 32 4
                                    

حدود یک ساعت دیگه اسمون کشور مانس روشن میشد و روز جدیدی شروع میشد ولی توی عمارت استایلز زمان طلسم شده بود و همه چی به کندی میگذشت.

هری در حالی که از دیشب روی مبل نشسته بود و ارنجش روی دسته مبل چرمی قرار داشت و دستش تکیه گاهی برای پیشونیش بود خوابش برده بود و موهاش از دیشب شلخته شده و فر هاش روی صورتش افتادن .

البته با افتادن یه ظرف از دست خدمتکار جوان از خواب سبکش میپره .

" ببخشید قربان. "

خدمتکار به ارومی میگه و سریع تیکه های شکسته ظرف رو جمع میکنه .

" چند وقته خوابم برده؟"

هری دستش رو روی صورتش و بعد شپت گردنش میکشه و می پرسه.

" یک ساعت کمتر قربان ."

خدمتکار گفت و به محظ تموم شدن جمع کردن خورده شیشه ها بلند میشه و به بقیه کاراش میرسه.

هری چند بار پلک زد و بعد بلند شد. با اینکه کمتر از یک ساعت خوابیده ولی همین چند دقیقه فقط باعث شده بیشتر گیج بزنه .

ولی وقتی کامل از خواب پرید که دکتر به همراه کیف و پرستارش اومد بیرون .

" بالاخره معلوم شد این چه بیماریه؟"

هری با کلافگی پرسید.

" خب... همون طور که اول فکر میکردیم این یه بیماری نادره . این خیلی عجیبه که همسرتون به این بیماری رو گرفتن چون فقط توی مناطق جنوبی چند تا از محله های فقیر نشین همچین موردی دیده شده."

دکتر گفت .

" منظورتون چیه؟"

هری با گیجی پرسید.

" این بیماری از انسان به انسان منطقل نمیشه. فقط توی مکان های کثیف و الوده ست که گیاه سمی الووه رشد میکنه و اگه فرد بیش از اندازه اون گرده رو تنفس کنه به این بیماری مبتلا میشه . در ضمن ... همسرتون مشکل دیگه ای ندارن برای همین سقط جنین شون به دلیل ضعیف شدن بدنشون در اثر بیماری. همسرتون توی جای کثیف الوده ای بیش از یک روز بوده؟"

دکتر گفت.

" ا-اممم ... من-مطمعن نیستم..."

هری گفت.

خب اون ساختمون دادگاه رو دیده. ولی واردش نشده و میدونه اون ساختمون اونقدر بزرگ هست که حتی کارکنانش هم کلش رو کامل نشناسن.

" دیشب چی؟ اون سرفه هاش! اونا برای چی بودن؟"

" دیشب یه حمله بهشون دست داد، ما احتمال میدیم دوباره این اتفاق نیفته."

" احتما میدین؟ من کل شب رو منتظر نموندم که به احتمالات بسنده کنم."

هری به دکتر پیر پرید.

HGEMONIC(part2)Where stories live. Discover now