روی تخت دراز کشیده بودم و آهنگ گوش می دادم که صدای مامانم رو از طبقه ی پایین شنیدم که اسممو صدا می زد. وقتی از پله ها رفتم پایین مامانمو دیدم که روی نوک انگشتای پاش از کمد اومد بیرون و گفت: نگران نباش منم اونو شنیدم.
YOU ARE READING
Extremely Short Horror Stories (Persian)
Horrorمن نمیتونم حرکت کنم،ببینم،حرف بزنم یا بشنوم و اینجا تمام مدت خیلی تاریکه. اگر میدونستم انقد تنها میتونه باشه، ترجیح میدادم سوزونده بشم. .... . از هیولاها نترسید فقط دنبالشون بگردید.سمت چپتونو نگاه کنید،سمت راستتون،زیر تختتون،پشت کشوهاتون،توی کمدتون...
Mom
روی تخت دراز کشیده بودم و آهنگ گوش می دادم که صدای مامانم رو از طبقه ی پایین شنیدم که اسممو صدا می زد. وقتی از پله ها رفتم پایین مامانمو دیدم که روی نوک انگشتای پاش از کمد اومد بیرون و گفت: نگران نباش منم اونو شنیدم.