چندسال پیش یه صندلی وسط زیرزمین پیداش شد.هرچند من هر دفعه میذاشتمش گوشه همیشه یه راهی پیدا می کرد تا بیاد وسط. یکم طول کشید تا بفهمم صندلی دقیقا زیر میز آشپزخونه قرار داشت.انگار موقع شام کسی با ما شام میخورد.
YOU ARE READING
Extremely Short Horror Stories (Persian)
Horrorمن نمیتونم حرکت کنم،ببینم،حرف بزنم یا بشنوم و اینجا تمام مدت خیلی تاریکه. اگر میدونستم انقد تنها میتونه باشه، ترجیح میدادم سوزونده بشم. .... . از هیولاها نترسید فقط دنبالشون بگردید.سمت چپتونو نگاه کنید،سمت راستتون،زیر تختتون،پشت کشوهاتون،توی کمدتون...
A Lone Chair
چندسال پیش یه صندلی وسط زیرزمین پیداش شد.هرچند من هر دفعه میذاشتمش گوشه همیشه یه راهی پیدا می کرد تا بیاد وسط. یکم طول کشید تا بفهمم صندلی دقیقا زیر میز آشپزخونه قرار داشت.انگار موقع شام کسی با ما شام میخورد.