James

227 30 6
                                    

وقتی کوچیک بودم دوست صمیمیم پسری بود به اسم جیمز که ته خیابونمون زندگی می کردن. جیمز وقتی دوازده ساله بودیم ناپدید شد. مهم نیست چقدر مادر و پدرش دنبالش گشتن ولی اونا هیچوقت به فکرشون نرسید که زیر تخته های کف اتاق منو بگردن.

Extremely Short Horror Stories (Persian)Où les histoires vivent. Découvrez maintenant