گارد حفاظتی همه ی مانیتور هارو دید که سیاه شدن درست قبل از اینکه همشون باهم همزمان یک تصویر مشخص از یه جور موجود که به آرومی دری رو باز می کرد نشون بدن. اون برگشت و به پشت سرش و دری که با صدای جیرجیر آروم باز می شد نگاه کرد.
YOU ARE READING
Extremely Short Horror Stories (Persian)
Horrorمن نمیتونم حرکت کنم،ببینم،حرف بزنم یا بشنوم و اینجا تمام مدت خیلی تاریکه. اگر میدونستم انقد تنها میتونه باشه، ترجیح میدادم سوزونده بشم. .... . از هیولاها نترسید فقط دنبالشون بگردید.سمت چپتونو نگاه کنید،سمت راستتون،زیر تختتون،پشت کشوهاتون،توی کمدتون...
Security
گارد حفاظتی همه ی مانیتور هارو دید که سیاه شدن درست قبل از اینکه همشون باهم همزمان یک تصویر مشخص از یه جور موجود که به آرومی دری رو باز می کرد نشون بدن. اون برگشت و به پشت سرش و دری که با صدای جیرجیر آروم باز می شد نگاه کرد.