Boyfriend

155 21 7
                                    

هوا سرد بود و بازوم با اینکه زیر پتو بود یخ زده بود ولی زیاد طول نکشید چون دستهای دوست پسرمو دور خودم حس کردم و دستهاش گرمم می کرد.
وقتی از خواب پریدم که دستهای اون مثل یخ سفت و سرد بودن. وقتی چرخیدم طرف صورتش اون جوری که همه ی دندوناش معلوم باشن لبخند میزد و چشمهاش زیادی باز بودن.

Nooshin🔫

Extremely Short Horror Stories (Persian)Dove le storie prendono vita. Scoprilo ora