We know

228 34 9
                                    

بعد از تقلّای ناامیدانه برای تکون دادن هر یک از اعضای بدن فلج شدش فقط برای هشدار دادن دکترها از اینکه اون هنوز به‌هوش قبل از اینکه اولین شکاف رو ایجاد کنن ،فهمید یکی از پرستارها متوجه گشاد شدن مردمکش از نور زیاد شده.
پرستار نزدیک اون خم شد و با زمزمه ای که گوششو قلقلک می‌داد گفت"فک می کنی ما نمی‌دونیم تو بیداری؟"

پرستار نزدیک اون خم شد و با زمزمه ای که گوششو قلقلک می‌داد گفت"فک می کنی ما نمی‌دونیم تو بیداری؟"

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
Extremely Short Horror Stories (Persian)Where stories live. Discover now