دارم برات اقای شروین خان حالامونده ی لبخند مرموز زدمو پول لباسو حساب کردمو زدم بیرون
رفتم تو ی کافه و ابهویج بستنی دبشیم زدم تورگ خلاصه حسابی ا خجالت خودم درومدمو لبخند ب لب کافروترک کردم
ـ بچرخ تابچرخیم فقط مواظب باش سرت گیج نره
خوشحالوخندون ب سمت خونع روندم
اهنگ باباکرمو گذاشتم همزمان باش قرمیومدم خداروشکر مامان ک شیفته باباهم سرکار
اهاها حالاباباکرم آ آ دوست دارم
ی قر ب گردن ی قر ب باسن زاویه 360درجه
قرش بده
توحالو هواخودم بودم ک زنگ خونروزدن
رفتم جلوایفون وایسادمو دیدم ک هاله پشت دره
گوشبو برداشتمو گفتم
ماخونه نیسدیم اشتبا اومدی
ـ دروبازکن کرم نریز
ـ شرمنده اونایی ک دنبالشون بودید اسباب کشی کردن
ـ شمیم ذلیل مرده پختم بیا این در واموندتونو بازکن
ـ ب اصابت مسلسل باش دارم میام
دروباز کردم ک هاله مث وحشیا پرید تو و ی لگد زد ب باسنموگفت
ـ ک ازاینجارفتن اره کره خر پختم تو گرما پاشو برام شربت بیار
ـ نوکر اقات حوله سیا
ـ شمیم همچین میزنمت ک صدا دبه ترشی بدیا
ـ وای شاشیدم بخودم خیل خوب رفتم
ـ شربتشو اوردم و نوش جان (کوفت )کرد
بیا ببین چی خریدم چشات دراد
وای اینا چ خوشگلن پاشو بپوش بینم
رفت کتودامنشو پوشید
ـ خیلی خوشگل شدی هالهـ واقعا
ـ اره رنگ فیروزه ای بت میاد درش بیار تاخراب نشدههاله همونطور ک روش سمت من بود لباسشو دراورد بیرون
ـ هالهههههه توحیانداری ب مولا
ـ چیه میخوام چشمو دلت سیرشه
ـ میخام سیرنشه
خودیه بپوش بروخونتون فردا بیا بریم
ـ حله
لباساشوپوشیدو رفت
شب همش ب این فکر میکردم ک چیکنم ک شروینو جری ترکنم
ـ انقد فکر کردم ک مغزپوسیدم ارور دادو ب خواب عمیقی فرورفتم
ساعت حدودای ١٢ظهربود ک خوابالود ازخواب بیدار شدم
باحوصله رفتم حمومو درازکشیدم تو وان لامصب خیلی حال میده
فک کنم ی دوساعتی توهمون حالت بودم

YOU ARE READING
شمیم عشق
Romanceیه رمان دارم مینویسم عشقولانه پرازشیطونی پرازصحنه های طنزوخنده اور مخلوطی ازشادی و غم☺️ یه جاهاییش جرمیخوری ازخنده یه جاهاییش اشکت درمیاد داستان درباره پسر دختری ب اسم شمیم و شروینھ طی یه جریاناتی عاشق هم میشن اما این وسط بابای شمیم دوتاشرط میزاره✌...