چند سال پيش ، يه صندليه تنها ، در وسط زيرزمين ظاهر شد. مهم نبود كه چند بار كنار ديوار گذاشتمش ، اون هميشه يه راهى پيدا ميكرد تا دوباره به وسط زيرزمين برگرده.
مدت زيادى طول كشيد تا متوجه شدم ، مكانى كه اون صندلى هميشه قرار ميگيره ، درست زير اشپزخونه س. تقريبا انگار كسى موقع شام ، كنار ما مينشست.
•••
تا ساعت 1 ، هر نيم ساعت يه داستان ميزارم. فردا شب هم همينطور❤️ممنون ميشم ، اگه اين داستان رو دنبال ميكنيد و دوستش داريد ، براى اميدوارى دادن به من كامنت بزاريد ، و پيجم رو فالو كنيد❤️🙏🏻
ESTÁS LEYENDO
Extremely Short Horror Stories
Terrorبزرگترين مجموعه داستان هاى ترسناك ِ كوتاه 1 يا 2 خطى در واتپد. #1 in Persian Horror [ Persian Translation ] © 2016 by @InfernoEDM ALL RIGHTS RESERVED